❌ می‌خواستم بزنم تو دهنش که دیدم... 😡😧 زیرچشمی مراقبش بودم، نیم ساعت بود گوشیش دستش بود و پشت سر هم شماره می‌گرفت و غرولند می‌کرد، تماس که برقرار شد ده دقیقه داشت تو گوشی پچ پچ می‌کرد. ارباب رجوع روی ویلچر نشسته بود و با چشمای منتظرش کارای همکارمو زیر نظر داشت، گاهی هم نگاهی معنادار به من می‌کرد. احساس شرم کردم، آماده می‌شدم وقتی تماسش تموم شد بلند بشم و بگم: «خجالت نمی‌کشی؟! ارباب رجوع، اونم یه جانبازو نیم ساعت معطل می‌کنی؟! فکر می‌کنی حقوقی که می‌گیری حلاله؟!» تماسش تموم شد، می‌خواستم دهن باز کنم، قبل از این که چیزی بگم با لحنی آروم به مرد گفت: «آقا ببخشید معطل شدین، مشکل شما حل شد، چند لحظه صبر کنین خودم می‌رم و درخواستتون رو امضا شده می‌یارم...» ✨ 🏷 📲 @sange_pa 📋💎