📜سابقۀ پیشین و روز پسین
🔻رضا بابایی در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹روحانیت و حوزههای علمیه در ایران، از روز نخست تا امروز، دو مسئولیت را برای خود تعریف کردهاند: اجتهاد و تبلیغ. اگرچه مقصد و مقصود نخست طلاب، اجتهاد است، در عمل گروهی اندک از آنان به این جایگاه میرسد؛ بهویژه از آن رو که مجتهد اگر به مقام مرجعیت نرسد و مردم از او تقلید نکنند، اجتهاد او فایدهای چندان برای دیگران نخواهد داشت. از سوی دیگر شمار کسانی که میتوانند بر مسند مرجعیت بنشینند و رساله بدهند و مقلدانی را گرد خویش جمع کنند، در هر دورهای کمتر از انگشتان دو دست یا قدری بیشتر است. بنابراین بیشتر طلاب، ناگزیر روی به سوی تبلیغ میآورند و برخی نیز شغلهای متناسب با شخصیت حوزویشان یا حتی نامتناسب با آن برمیگزینند.
🔹از این رو حوزه در ادوار گذشته اندکاندک ماهیت تبلیغی یافت و بیشتر مرکزی برای تربیت مبلغ شد تا پرورش مجتهد. دروس و برنامههای حوزوی نیز همین رویکرد را یافت؛ بهگونهای که اکنون وابستگی حوزههای علمیه در ایران به منبر و خطابه و فرصتهای تبلیغی(محرم، صفر، فاطمیهها، رمضان، مجالس ترحیم و...) در حد پیوستگی ماهوی است و بدون این فرصتها فلسفۀ وجودی حوزه نقصانی عظیم میپذیرد. افزون بر این، نتیجهای که حوزه از رهگذر تبلیغ در روستاها و شهرهای دور و نزدیک گرفته است، بسیار بیش از فایدهای است که از تعدد مرجعیتها و مجتهدان برده است.
🔹پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و حضور حوزویان در مناصب سیاسی و اجتماعی، حوزه برای پیشبرد اهداف فرهنگی و سیاسی خود، همچنان روی به سوی تبلیغ آورد و اندیشید که میتواند از طریق گفتار و نوشتار و گاهی اجبار، گرههای سیاسی و فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی جامعه را بگشاید؛ غافل از آنکه معضلات اجتماعی را در جامعۀ پیچیدۀ شهری نمیتوان با سخنرانی و گفتارهای تبلیغی و نصیحت و گاهی روشهای قهری حلوفصل کرد.
🔹مثلا وقتی با پدیدۀ ازدواجگریزی جوانان روبهرو شد، نخست در فضیلت ازدواج سخنها گفت و کتابها نوشت و پیدرپی جلو دوربین صداوسیما رفت. در گام دوم خانوادهها را به آسانگیری در ازدواج جوانان توصیه کرد. همزمان به افزایش وام ازدواج و راهکارهای اینچنینی روی آورد. اما همسرگزینی و تشکیل خانواده، بیش از توصیه و تبلیغ و سخنرانی و وام، به امنیت شغلی و امکانات حداقلی و امیدواری به آینده نیاز دارد، و اشتغالزایی سراسری نیازمند همگرایی در سطح ملی و بلکه جهانی است و نهادهای ایدئولوژیک مانند حوزه، بیشتر در حفظ مرزها و برجستهسازی تفاوتها میکوشند تا همگرایی با همۀ طبقات و گرایشهای اجتماعی و همزیستی اختیاری با جهانیان.
🔹همچنین هیچ یک از فضیلتهای اخلاقی در جامعه نهادینه نمیشود مگر آنکه زمینههای اجتماعی آن فراهم شود. زمینههای اجتماعی نیز کمترین نیاز را به سخنرانی و تبلیغات و گفتار و نوشتار و اجبار و نصیحت دارد. گفتاردرمانی، اگرچه در برخی محیطها و برای برخی مخاطبان پاسخگو است، به هیچ روی نمیتواند ساختار جامعۀ شهری را دیگرگون کند، یا همۀ نظریههای علمی را یکسره به زانو درآورد؛ نظریههایی همچون «روانشناسی قدرت» که میگوید: «در جهان انسانی هیچ چیز به اندازۀ قدرت، انسانها را به یکدیگر شبیه نمیکند. بنابراین بدون مدیریت قدرت، مدیریت توسعهمحور جامعه ممکن نیست.»
🔹نهاد و گروهی که مسئولیت کشورداری را بر عهده میگیرد، میبایست مقتضیات کشورداری و تجربههای کلان بشری را بپذیرد و با برخی خصلتهای تاریخی خویش وداع کند؛ اگرچه آن خصلتها و روشها در دورههایی از تاریخ کارساز بوده و حتی معجزه کرده است. اما متأسفانه گاهی چنان است که حافظ گفته است:
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کین سابقۀ پیشین تا روز پسین باشد
@saraeer