📜احترام به قیمت انفعال 🔻رسا | علی خردمردی: 🔹همه این ضرب المثل معروف را شنیده ایم که می گوید آسّه برو آسّه بیا تا گربه شاخت نزنه. کاری به شاخ داشتن یا نداشتن گربه نداریم که خودش بحثی است. اما حرف چیز دیگری است. کجا باید آسّه برویم و کجا باید شاخ گربه را تحمل کنیم؟ 🔹بهتر است کمی جزئی تر شوم. این ضرب المثل در حوزه های علمیه نیز طرفدارانی دارد. به این شکل که می گویند ما در امور اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی اظهار نظر نمی کنیم تا احترام خودمان و حوزه علمیه نزد مردم حفظ شود. راست هم می گویند. مردم به این افراد به دیده ی احترام نگاه می کنند. حتی گاهی دستشان را می بوسند. هنگام گرفتاری به آنان التماس دعا می گویند. 🔹این گروه برای عدم دخالتشان در امور، استدلال هم دارند. می گویند اگر روحانیت در مسائل اجتماعی ورود جدی کند، قطعا نمی تواند خالی از اشتباه باشد و هر اشتباهی یک درجه از اعتماد مردم به نهاد حوزه می کاهد. بنابراین نمی توانیم با آبروی حوزه بازی کنیم و در نتیجه از دور فقط کلیات را به مردم می گوییم تا خودشان اگر صلاح دیدند، به حرف های ما جامه ی عمل بپوشانند. 🔹کار طرفداران این نظریه به جایی می رسد که با اصل حکومت اسلامی به مبارزه بر می خیزند و حکومت را موجب از بین رفتن دیانت مردم می دانند. بماند اینکه خودِ این مبارزه یک عمل سیاسی است. این دسته دلخوش به همین احترامات مردم می شوند و می پندارند که این احترام ها نتیجه ی عدم دخالت آن ها در مسائل اجتماعی است. 🔹برایم سوال بود که چطور مردم به این نوع اشخاص احترام می گذارند؟ چه خصلتی در آنها می بینند؟ مگر انسان منفعل و گوشه گیر قابل احترام است؟ اصلا می توان به او انسان گفت؟ 🔹در ایام سالگرد سفر تاریخی مقام معظم رهبری به قم قرار داریم. مشغول مطالعه ی بخشی از بیانات ایشان در دیدار با طلاب در سفر خاطره انگیز سال 89 بودم که جواب سوالم را گرفتم. ایشان در بخشی از بیاناتشان می فرمایند: 🔹«هیچ مجموعه ی با ارزشی به خاطر انزوا و کناره گیری وگوشه نشینی و خنثی حرکت کردن، هرگز در افکار عمومی احترام بر انگیز نبوده است، بعد از این هم نخواهد بود. احترام به مجامع و نهاد های بی تفاوت و تنزه طلب که دامن از مسائل چالشی بر می چینند، یک احترام صوری است. یک احترامِ در معنا و در عمق خود، بی احترامی است. مثل احترام به اشیاء است که احترام محسوب نمی شود. آن موجودی که زنده است، فعال است.» 🔹فرق است بین احترام واقعی و صوری. نکته ی اصلی دقیقا در اینجا نهفته است. از باب هر گردی گردو نیست باید گفت که هر خم و راست شدنی هم احترام نیست. انسان ذاتا از حرکت خوشش می آید و از انفعال گریزان است. مردم حتی برای دشمنان فعال و دانایشان احترام قائل اند. 🔹این استدلال غلط محض است که اگر به عرصه ی اجتماع ورود کنیم قطعا بی خطا نیستیم و اشتباه ما موجب تضعیف نهاد روحانیت می شود و در نتیجه نباید در این مسیر پا گذاریم، چرا که انسانِ فعال اگر اشتباهی هم داشته باشد، همین که متوجه شود، در صدد اصلاح آن بر می آید و در نهایت کار را به سرمنزل مقصود می رساند و این قطعا از دست روی دست گذاشتن بهتر است. @saraeer