بررسي تقابل اخلاق و دين (سخنان آقاي پناهيان) - 4 ادامه نقد و بررسی ه. سوال ديگري که مطرح مي‌شود اين است که سوءاستفاده از صفت اخلاقي خوب يعني چه و چطور ممکن است ظاهر شود؟ مثلاً سوءاستفاده از صفت متواضع بودن يا مهربان بودن يعني چه؟ روشن است که اين سوءاستفاده در قالب يک فعل خود را نمايان مي‌سازد. مثلاً در برابر يک جاني که مي‌خواهد جان يک انسان بي‌گناه را بگيرد، مهرباني کنيم و به جاي آن‌که او را وادار به ترک قتل کنيم، اجازه دهيم انسان بي‌گناه را بکشد؛ اين مي‌شود سوءاستفاده از صفت مهرباني. حال سوال اين است که آيا اين کار مهرباني است؟ آيا اخلاق مي‌گويد در چنين مواردي هم‌چنان مهربان باش؟ همان‌گونه که عرض کردم، گويا جناب آقاي پناهيان اصلاً توجه ندارد که در صفات و رفتارهاي اخلاقي ممکن است تعارض پيش بيايد. مثلاً در همين مورد خاص، انساني که متخلق به صفت مهرباني است، به دليل مهربان بودن، از يک سو بايد در برابر قاتل مهربان باشد و براي جلوگيري از او نبايد خشونت بورزد، از سوي ديگر، بايد نسبت به انساني که معصومانه در معرض قتل قرار گرفته است مهربان باشد و اجازه ندهد که او را به قتل برسانند. در چنين مواردي، کدام يک از اين مهرباني‌ها مي‌بايست انتخاب شده و انجام شود؟ هر انسان عاقلي مي‌داند که در چنين تعارضاتي، مهرباني بايد صرف انسان بي‌گناه شود و حتي اگر لازم باشد، بايد با خشونت جلوي قاتل گرفته شود. بارها عرض کرديم که صفات علت تامه‌ي افعال نيستند و اين انسان است که انتخاب مي‌کند چه رفتاري را انجام دهد. انتخاب‌ها نيز مي‌بايست بر اساس حق باشد و حق‌مداري، يعني مراعات عدالت که عادل بودن و عدالت‌ورزي اوج اخلاق است. ‌و. يکي از مشکلات اساسي ديدگاه آقاي پناهيان اين است که گمان مي‌کند اخلاق در همان صفات متوقف مي‌ماند و تقواست که حاکم بر حوزه‌ي رفتارهاست. درحالي‌که صفات اخلاقي در رفتارها امتداد مي‌يابند و خود را بروز مي‌دهند. بنابراين، اخلاق شامل حوزه‌ي رفتارها نيز مي‌شود. خود ايشان بارها از تعبير مهرباني و تواضع کردن استفاده مي‌کند و آنها را اخلاق مي‌نامد. مثلاً مي‌گويد عمروعاص به اميرالمومنين گفت قرآن بر سر نيزه شده است، رحم داشته باش. سوال اين است که رحم داشتن و مهربان بودن، آيا جز با رفتاري خاص نمود پيدا مي‌کند؟ بديهي است که هر کس مي‌خواهد مهربان باشد، بايد فعلي انجام دهد، حتي ترک فعل نيز يک نوع فعل است؛‌ چرا که پشت سر آن يک اراده نهفته است. پس اخلاق در صفت مقيد نخواهد ماند و خود را در فعل نشان خواهد داد. اخلاق نيک خود را در شکل يک فعل نيک و اخلاق بد در شکل فعل بد ظهور مي‌کند. منتها اين ظهور، به نحو عليت تامه نيست و اين انسان است که انتخاب مي‌کند کدام صفت را ظهور دهد. علاوه اين‌که يک صفت وقتي مي‌خواهد ظاهر شود، قالب‌هاي متعددي براي آن امکان پيدا مي‌کند که انتخاب اصلي در اينجا رخ مي‌نمايد. توضيح آن‌که: در مثال فوق، اميرالمومين عليه‌السلام از يک سو بايد مهربان بوده و رحم داشته باشد و حال که قرآن‌ها بر سر نيزه شده‌اند جنگ را ختم کند تا انسان‌هاي بيشتري کشته نشوند و از سوي ديگر بايد رحم داشته باشد و مهربان باشد و اجازه ندهد امثال عمروعاص با اين فريب‌کاري مردم را از دور امام معصوم کنار زده و پايه‌هاي حکومت سفاک، منحرف، ظالم و بي‌دين معاويه را مستحکم سازد. پاسخ مثبت به مهرباني درخواستي عمروعاص، دقيقاً به معناي خشونت‌ورزي در برابر بي‌گناهان و مظلومان و متدينيني است که با قدرت گرفتن دوباره‌ي معاويه، مورد ظلم و تجاوز قرار خواهند گرفت. پس اخلاق رفتارها را نيز شامل مي‌شود و چون در ميان آنها تعارض پيش مي‌آيد، بايد دست به انتخاب زد. همين تعارضات است که باعث مي‌شود، گاهي مهرباني در يک جا، واقعاً مهرباني نباشد. بنابراين اين‌که گفته شود، تقوايي که مورد سوء استفاده قرار گيرد تقوا نيست، اما مهرباني‌اي که مورد سوءاستفاده قرار گيرد، هم‌چنان مهرباني است، سخن نادرستي است که از بي‌دقتي سخنران محترم ناشي شده است. اما اين‌که اخلاق شامل رفتارها نيز مي‌باشد، تفصيلاً بررسي خواهد شد. 6. با توجه به نکاتي که عرض شد، معلوم مي‌شود تفکيکي که جناب آقاي پناهيان بين معناي اول اخلاق (که ظرفيت تقابل با دين را دارد) و معناي سوم آن (حسن معاشرت) کرده است، نادرست است؛ زيرا همان‌گونه که گفته شد اخلاق منحصر در صفات نيست و خود را در قالب رفتارها بروز مي‌دهد و خود آقاي پناهيان نيز، در لابلاي گفته‌هايش بارها براي اشاره به صفات، از رفتارهايي که ناشي از صفاتند، استفاده مي‌کند. از طرفي حسن معاشرت، چيزي جز همان مهرباني کردن، تواضع کردن، عدالت ورزيدن و مانند آن نيست و همه‌ي اينها رفتارهايي است که نمود صفات اخلاقي‌اند. اگر انبياء الهي حسن معاشرت داشته‌اند، معنايش اين است که به جا مهرباني مي‌کردند و به جا تواضع مي‌ورزيدند و همواره عادلانه رفتار مي‌کردند. @sarbakhshi