بررسي تقابل اخلاق و دين (سخنان آقاي پناهيان) - ٧
ادامه نقد و بررسی
9. پس از گفتوگو دربارهي معناي اخلاق و اشکالاتي که از اين حيث به فرمايشات آقاي پناهيان وارد بود، اکنون نوبت آن است که ببينيم ايشان با نفي اخلاق، چه جايگزيني براي آن برميشمارند. همانگونه که در عبارات ايشان صريح است، اساس دينداري را تقوا تشکيل ميدهد و اسلام و قرآن به جاي آنکه مردم را دعوت به اخلاق نمايند، آنها را دعوت به تقوا کردهاند. از نظر ايشان اخلاق ظرفيت تقابل با دين را دارد، اما تقوا چنين نيست و ميتوان گفت تقوا داشتن عين دينداري است. کسي که اخلاق دارد، ممکن است مقابل امام معصوم بايستد، اما کسي که تقوا دارد، هرگز چنين نميکند. لذاست که قرآن بيش از دويست بار بر تقوا توصيه و اشاره کرده است، اما به همين ميزان به اخلاق توصيه نکرده است. در نهج البلاغه هم به همين نحو است. در اين باره گفتنيهاي زيادي است که در ضمن نکات ذيل تقديم ميشود:
أ. تقوا چه صفت باشد و چه فعل، امري اختياري است. بنابراين در حيطهي ارزشگذاريهاي اخلاقي قرار ميگيرد و جزو اخلاق است. تقوا اگر صفت است، صفتي اخلاقي است و اگر فعل است، فعلي اخلاقي. بنابراين، جدا کردن تقوا از اخلاق بيمعنا و بيمورد است. کسي که تقوا را مراعات نميکند، در واقع اخلاق را مراعات نکرده است.
ب. به نظر ميرسد آنچه موجب اشتباه آقاي پناهيان شده و اخلاق را مقابل دين و تقوا را عين دينداري دانسته، اين است که مشاهده کرده، ارزش تواضع، مهرباني، سخاوت و مانند آن مقيد، اما ارزش تقوا مطلق است. لذا به اين نتيجه رسيده که تواضع و مهرباني و سخاوت، گرچه اخلاقياند و حتي ارزش اخلاقي دارند و از نظر اخلاقي تحسين ميشوند، اما وضعیت هایي وجود دارد که نميتوان به آنها عمل کرد و ميبايست آنها را زير پا گذاشت، چرا که در اينگونه موارد مخالف تقوا ميباشند.
ج. براي حل اين اشتباه بايد گفت درباب ارزشهاي اخلاقي سه ديدگاه وجود دارد: در يک ديدگاه هيچ صفت و فعلي ارزش مطلق ندارد و همهي آنها از حيث ارزشمندي تابع سلايق افراد يا قرادادهاي اجتماعياند. اين ديدگاه مربوط به غيرواقعگرايان است که ارزشها را کاملاً نسبي تلقي ميکنند و اخلاق را امري سليقهاي يا قراردادي ميدانند. ديدگاه دوم ميگويد ارزشهاي اخلاقي مطلقاند و هيچ قيدي را نميپذيرند. اگر عدالت خوب است، همواره خوب است، راستگويي نيز چنين است. ظلم همواره بد است، قتل نيز چنين است. از نظر اين گروه، هيچ کس اخلاقاً مجاز به دروغگويي، دزدي، قتل و مانند آن نيست و تحت هر شرايطي که واقع شويم، حق نداريم مرتکب اين افعال گرديم؛ چرا که اخلاق مطلق است و هيچ قيدي را نميپذيرد. طبيعتاً در افعال خوب نيز وضعيت به همين منوال است و اگر مهرباني و تواضع خوب است، همواره خوب است و هرگز و تحت هيچ شرايطي حق نداريم آنها را ترک کنيم. اين ديدگاه را کانت مطرح کرده و سعي کرده است از آن دفاع فلسفي کند. ديدگاه سوم ميگويد صفات و رفتارها از حيث ارزشمندي به دو دستهي کلي تقسيم ميشوند. برخي از صفات و رفتارها ارزش مطلق دارند و تحت هيچ شرايطي حکم آنها عوض نميشود. اما برخي ديگر، ارزش نسبي دارند و با توجه به شرايط و قيودي که برميدارند، ارزششان تغيير ميکند. مثلاً عدالت، تقوا، عقلانیت ارزش مثبت مطلق دارند و ظلم، بيتقوايي و بيعقلي، ارزش منفي مطلق دارند. در مقابل راستگويي، دروغگويي، تواضع، سخاوت، مهرباني و مانند آن ارزش نسبي دارند و تابع شرايط و قيودند. اگر اين دسته از صفات و رفتارها، در راستاي عدالت، تقوا و عقلانيت باشند خوب و در غير اين صورت بدند. با توجه به اين سه ديدگاه ميگوييم: آنچه در ميان علماي اخلاق اسلامي و فلاسفهي اخلاق مسلمان پذيرفته شده است، ديدگاه سوم است. (بررسي تفصيلي ديدگاههاي سهگانهي فوق، در کتابهاي فلسفهي اخلاق انجام گرفته است. بنده نيز اين مطلب را به طور مفصل در کتاب فلسفهي اخلاق خودم بررسي کردهام).
د. بنابراين درست است که گاهي تواضع کردن درست نيست و مهرباني نمودن نادرست است، اما اين عين اخلاق است. آري تقوا اقتضا ميکند که در برابر دشمن خونخوار و ظالم مهربان نباشيم، اما اخلاق هم همين اقتضا را دارد. اگر مهرباني در برابر ظالم از نظر ديني و تقوا مردود است، از نظر اخلاقي نيز مذموم است و کانت نيز نميتواند چنين مهربانياي را تحسين کند، ولو آنکه علي المبنا بايد چنين کند. لذا تقابل اخلاق با دين توهمي بيش نيست.
@sarbakhshi