نقدو بررسی تقابل اخلاق با دین ۱۳
ادامه نقد و بررسی
12. جناب آقاي پناهيان ادعا کرده آيات و رواياتي که دعوت به اخلاق کردهاند، منظورشان حسن خلق بوده و نه صفات اخلاقي و نيز ميگويد روايات ادب را برجسته ساخته است و نه اخلاق را. در اين باب بايد گفت:
أ. نمونههاي متعددي از آيات و روايات را مشاهده کرديم که چنين نيست و مستقيماً خود صفات را مدنظر قرار داده و بدانها سفارش کرده يا نهي نمودهاند. لذاست که خود ايشان نيز، براي اينکه ادعايشان بيراه نباشد، از تعبير عموماً استفاده کرده و گفته است روايات عموماً چنيناند و نه مطلقاً. خود اين سخن اعترافي است بر اينکه در روايات دعوت به صفات اخلاقي شده است.
ب. در برخي از روايات، به طور مشخص، اهل بيت عليهم السلام از اصلاح نفس و زدودن رذائل اخلاقي و اتصاف به فضائل اخلاقي سخن ميگويند که نمونهي روشن آن درخواستي است که امام سجاد عليهالسلام در ضمن دعاي مکارم الاخلاق، از خداوند متعال دارد و پيش از اين آن را نقل کرديم.
ج. بارها به عرض رسيد که ارتباط تنگاتنگي بين صفات و افعال وجود دارد. صفات ميل به رفتارها را باعث ميشوند و رفتارها صفات را پديد آورده يا از بين ميبرند. بنابراين، هرگاه توصيه به رفتاري شده است، صفت ناشي از آن رفتار نيز مدنظر بوده است و هرگاه از رفتاري نهي شده، صفت متناظر به آن نيز اراده شده است. لذاست که در لسان آيات و روايات از تعابيري همچون: شکور، صبور، عنود، هلوع و مانند آن استفاده شده که به معناي کسي است که متصف به اين صفات است، به نحوي افعال ناظر به اين صفات، بسيار از او صادر ميشود.
د. اما اينکه ايشان ادب را از اخلاق تفکيک کرده و مودب بودن را غير از متخلق بودن به اخلاق حسنه مينامند نيز از عجايب است. روشن است که ادب داشتن نيز نوعي صفت و حالت نفساني است که اگر تبديل به ملکه راسخ شده باشد، همان چيزي خواهد بود که جناب آقاي پناهيان آن را منکر ميدانند. مسلم است که رسول گرامي اسلام (ص) که مودب به ادب الهي بوده و اميرالمومنين علي (ع) مودب به ادب رسول، ملکهي اين صفت را داشتهاند و اين صفت حالتي گذرا در ايشان نبوده است. از سويي رفتار مودبانه داشتن، متاثر از صفت ادب است که در جان و نفس انسان ريشه دارد و نيز بر آن اثر ميگذارد و هرچه انسان ادب بيشتري به خرج دهد، صفت مودب بودن را بيشتر به دست ميآورد و اين همان است که ما اسمش را ميگذاريم فضيلت اخلاقي. بنابراين چگونه ميتوان مودب بودن را از اخلاق تفکيک کرد؟ يادآوري اين نکته نيز راهگشا است که آيا نميتوان از مودب بودن سوءاستفاده کرد يا نسبت به آن سطحينگري نمود که جناب آقاي پناهيان اخلاق به معناي فضائل نفساني را قابل سوءاستفاده دانسته و ادب را نه؟
13. ميگويد اگر کسي غرق در اخلاق شود و از اسلام تلقي اخلاقي داشته باشد، ممکن است تقوا را کنار بگذارد.
أ. بايد پرسيد منظور از امکان چيست؟ امکان عقلي و ذاتي مراد است؟ در اين صورت بايد گفت کسي که غرق در تقوا باشد نيز امکان دارد در مواردي آن را کنار بگذارد. بنابراين، با ذکر اين امکان، چگونه ميتوان اخلاق را نفي کرد؟ اما اگر منظور شيوع چنين مواردي است، بايد گفت چگونه ممکن است کسي که سرتاپاي وجودش را فضائل اخلاقي دربرگرفته و غرق در اخلاقيات شده، مکررا تقوا را کنار بگذارد و در عين حال متخلق به فضائل اخلاقي باشد؟ اساساً کسي که غرق در فضائل اخلاقي است انگيزهاي براي ترک تقوا ندارد، چه رسد به آنکه مکررا مبتلا به بيتقوايي شود.
ب. به نظر ميرسد استفاده از تعبير غرق شدن در اخلاق، مسامحي و ناشي از بيدقتي بوده و منظور ايشان اين است که اگر کسي برخي از فضائل اخلاقي را داشته باشد، ممکن است تقوا را مراعات نکند. در اين صورت بايد گفت چنين مشکلي نميتواند نشان دهد که اخلاق ظرفيت تقابل با دين و امام معصوم را دارد. تنها چيزي که از اين مساله ميتوان استنتاج کرد اين است که ضعف در اتصاف به فضائل اخلاقي، مشکل بزرگي است و بايد آ نرا برطرف کرد. به عبارت ديگر، نتيجهاي که از اين سخن ميتوان گرفت اين است که بايد هرچه سريعتر به همهي فضائل اخلاقي متصف شد تا نقص در اتصاف به آنها، منجر به بيتقوايي نشود. مويد مسامحي بودن تعبير فوق بياني است که ايشان در ادامه، دربارهي اخلاق و نسبت آن با دين دارد و ميگويد: يکي از تلقيهاي نادرست از دين آن است که ما دين را اخلاقي يا افراطي اخلاقي برداشت (تفسير) کنيم. تعبير افراطي اخلاقي اين مسامحه را نشان ميدهد. در عين حال، واهمهي بنده اين است که اصلاح تعبير اخلاقي به افراطي اخلاقي، براي جلوگيري از حملههايي باشد که خود ايشان در ابتداي سخن، حدس ميزند که نسبت به ديدگاههاي ارائه شده پديد خواهد آمد.
@sarbakhshi