~🕊
🌴
#برگی_از_خاطرات✨
مادربهش گفت:
ابراهیم ،سرما اذیتت نمیکنه🤔
گفت: مادر ،هوا خیلی سرد نیست😊
هوا خیلی سرد بود
ولی نمی خواست ما را توی خرج بیندازد.
دلم نیامد، همان روز رفتم و کلاه برایش خریدم😍
صبح فردا کلاه را سرش کشید و رفت.
ظهر که برگشت بدون کلاه بود!
گفتم: کلاهت کو؟🥺
گفت :اگه بگم، دعوام نمیکنی؟🤔
گفتم: نه مادر؛مگه چیکارش کردی؟😢
گفت: یکی از بچه های مدرسمون با دمپایی میاد ؛امروز سرما خورده بود ؛دیدم کلاه برای اون واجب تره🙂❤️
#شهید_ابراهیم_امیر_عباسی
#سردار_لاله_ها🌷
http://eitaa.com/joinchat/227344418Cd628f06812