[سِد علی]
تا ساعت دو مسجد دانشگاه بودیم و تا سرحد مرگ حرف زدیم. اگرچه یکم بعدتر، در حالی تا جلوی در شونزده آذر، گرسنه و خسته، قدم میزدم که ذهنم درگیر این سوال شده بود: چرا غذا فقط به یه نفر نرسید و اون من بودم؟ کرمتو شکر یا امام حسین.