آیا اقدامات اسرائیل از سر پیروزی و قدرت است؟ واقعیت این است که اسرائیل سعی دارد واقعیت را تغییر دهد. واقعیت چیست؟ جهان غرب برای گسترش قدرتش سال‌ها تلاش کرد تا پروژه‌ی مشروعیت‌بخشی به اسرائیل را با موفقیت پیش ببرد. رسانه، بستر و محور فعالیت‌های غرب برای این پروژه بود. میلیاردها دلار خرج ساختن فیلم‌های سینمایی، انیمیشن‌، مستند، فیلم‌کوتاه، گزارش خبری و... شد تا یک ذهنیت برای مردم جهان ایجاد شود: «اسرائیل با تروریست‌ها می‌جنگد» این‌ها همه فعالیت‌‌هایی بود که به موازات شهرک‌سازی‌، غصب زمین، کشت و کشتار بومیان، تغییر ترکیب جمعیتی فلسطین و... انجام می‌شد. آمریکا، به ادعای خودش، می‌خواست تا نقشه‌ی خاور میانه را تغییر دهد، لازمه‌ی این تغییر قدرت‌مند کردن اسرائیل و ضعیف‌کردن کشورهای دیگر منطقه بود، به همین جهت تجزیه‌ی ایران مهم‌ترین پروژه‌ی چندسال گذشته‌‌ی موساد و سیا و ام‌آی‌سیکس بود. تحریم، داعش، گروهک‌های تجزبه‌طلب، اغتشاشات داخلی، ترور دانشمندان هسته‌ای و شخصیت‌های مهم منطقه‌ای، همه راه‌های ضعیف کردن ایران و تجزیه‌اش بود. اقداماتی که در طول این سال‌ها یکی پس از دیگری شکست خوردند. ایران در برابر ابَرپروژه‌ی آمریکا ایستاده و نزدیک به نیم قرن است که اجازه‌ی اجرایی‌ شدنش را نداده. پس در وهله‌ی اول باید بدانیم که جنگ، یک سال نیست که آغاز شده و در وهله‌ی دوم باید بدانیم که دشمن اصلی ما در منطقه آمریکاست، همان‌طور که دشمن اصلی آمریکا در منطقه ایران است. طوفان‌الاقصی اما برگ‌ جدیدی در دفتر تاریخ منطقه گشود. ۷ اکتبر، آغاز شکست جهانی پروژه‌ی چندهزارمیلیارددلاری آمریکا برای مشروعیت‌بخشی به اسرائیل بود. بله! هرچیزی بهایی دارد و باطل‌السحر پروپاگاندای صهیونیستی خون است. بهایی که مردم فلسطین برای آزادی می‌پردازند، هیمنه‌، مشروعیت و مقبولیت اسرائیل را در سطح جهانی «نابود کرد». کی تصور می‌کردید در دانش‌گاه‌های آمریکا، دانشجویان علیه اسرائیل همان‌گونه شعار بدهند که ما جلوی سر در دانشگاه تهران شعار می‌دهیم؟ چه کسی فکر می‌کرد دنیا هنگام سخنرانی نتانیاهو، صندلی‌ها را ترک کند؟ چه کسی فکر می‌کرد چهارتا مجاهد با کلاشنیکف و پاراگلایدر حیثیت چهارمین ارتش دنیا را به بازی بگیرند؟ اما همه‌ی این اتفاق‌ها افتاد و خوی حیوانی و چهره‌ی واقعی رژیم صهیونیستی را برای تمام دنیا برملا کرد. اسرائیل تنها یک تکیه‌گاه داشت و آن مقبولیتی بود که آمریکا برایش ایجاد کرده بود. مقبولیتی که حالا لجن‌مال شده. پس رژیم موقت سعی می‌کند با ایجاد «رعب» و «ترور» و «موشک‌باران» یک پیام را به دشمنانش مخابره کند: «اگر امنیت اسراییل را تهدید کنید امنیتتان از بین می‌رود» چرا اسرائیل باید دست به چنین اقدامات جنون‌انگیزی برای مخابره‌ی این پیام بزند اگر در نقطه‌ی قوت ایستاده؟ البته در برتری تکنولوژی و تسلیحاتی رژیم شکی نیست اما اسرائیل چیزی را از دست داده که دیگر برنخواهد گشت و در مسیر احیای همان گم‌شده، خود را در معرض نابودی قرار داده. اسرائیل اگر هزینه‌ی بمب‌باران مردم غیرنظامی غزه و بیروت و ترور هنیه و نصرالله را به جان می‌خرد یعنی در نقطه‌ی شکست ایستاده.