SedayeEnghelab-Dastan1104.mp3
7.17M
📢 شماره۷۸۹ 💠داستان 💠عنایت ✍زهرا عبدی 🎙یاد چندسال پیش افتادم؛ زمانی که از این هیئت به آن هیئت نوحه‌ای می‌خواندم. به روضه امام حسین(ع) و کار شِمر که می‌رسیدم، انگار کسی سیلی روی صورتم نشانده است. تمام بدنم می‌لرزید، به زحمت روضه را به پایان می‌رساندم. حالا یکی دو سالی بود که حاج آقا احمدی مُرشد به سراغم آمده بود تا نقشی را بازی کنم که برایم خیلی سخت بود. مُرشد گفته بود: «مدتیه که بازیگر شِمرمون مریضه و نمی‌تونه بیاد. من شما رو می‌شناسم، می‌دونم که می‌تونی...» 🆔 @sedayeenghelab_ir ➖➖🍃🌺🍃➖➖🍃🌺🍃➖➖