🔥من از عمر سعدم می ترسم! ✍عاشورا را نه یزد و نه ابن زیاد و نه شمر رقم زدند و نه حتی یزیدیان و شمر مسلکان. شاهدی نداریم که نشان دهد حاضران در کربلا یزیدی منش و یزیدی مسلک بوده اند. مسلمانان به ظاهر مومنی بودند که حتی استقبال پرشوری از ابن زیاد به تصور اینکه امامشان حسین بن علی(ع) است داشتند. اما آنها اسیر یک چیز بودند. اسیر همان چیزی که عمرسعد اسیرش بود. بر این باورم که عاشورا را مردانی از جنس عمرسعد رقم زدند. آنان که وقتی حسین بن علی(ع)_ در حالی که عمامه جدش حضرت رسول(ص) برسر نهاده و برناقه ای بلند سوار شده بود_ آمد نصیحتشان کرد، باداد وبلوا نگذاشتند حضرت سخن بگوید و با سنگ پیشانی مبارکش را مجروح کردند. در همین جا بود که حضرت پردها کنار زد و چهره ی عمرسعدی آنها را آشکار کرد. فرمود: "خذلان شما به جهت عطایایی است که به حرام گرفته و خورده اید". آنها از ترس قطع عطایا سفیر حسین را هم به زیر تیغ برده بودند. مایه ی قلب ها حسین بود اما حاکم عقل ها زر و زیور. اگر حسین(ع) یاری می کردند از عطایا، مقرری ها و مقام و منصب ها بی نصیب می شدند. آنچه مرا بیش از هرچیزی می ترساند و تا آخر عمر باید بترساند شخصیت عمربن سعد است. هم مسلک یزد و شمر و ابن زیاد نیستم اما درون من چه عمرسعدهای زیادی جوانه زده و سربرآورده اند. آنها که خفته و از غم بی آلتی افسرده اند. آنها که منتظر بزنگاه حوادث اند تا زمینم بزنند. ┅═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═┅ 🦋 @sedayefakr