تجلّی «باطن انقلابی» در «اجتماع خیابانی» -۳: تداوم وفاداری بدنۀ اجتماعیِ انقلاب 🖊 مهدی جمشیدی ۱. رهبر انقلاب تصریح کردند که پیام حضور مردم در راهپیمایی بیست‌ودوّم بهمن، «حمایت کامل از انقلاب» بود و و «عموم مردم»، گرایش انقلابی دارند. این در حالی است که در روایت‌پردازی‌های ماه‌های گذشته، ادّعا می‌شد که مردم در برابر قرار گرفته‌اند و انقلاب، بدنۀ اجتماعی خودش را از دست داده است. این حضور، نقیض آن مدّعا بود. اگر اسطورۀ مردم ایران، شهید سلیمانی است، پس منطق آنها نیز همان منطق اوست که می‌گفت «جمهوری اسلامی، حرم است». حرم یعنی جانِ جانان که «گسستن» و «بریدن» از آن معنا ندارد. حرم‌انگاشتن نظام یعنی وجود نوعی «رابطۀ عاطفی» و «اتّصال معنوی» میان نظام و مردم که بسیار عمیق و ریشه‌دار است. چنین نسبتی میان مردم و حاکمیّت، یک «نسبت خاص» است که در دولت‌های تجدّدی، نظیر و شبیه ندارد. در اینجا، «تعلّق ایمانی» و «پیوند صمیمانه» وجود دارد که فراتر از «منطق شهروندی» و «مناسبات خشک و بی‌روح سیاسی» است. ازاین‌رو، مردم ایران با انقلاب خو گرفته‌اند و هیچ گزینۀ دیگر و دوّمی در ذهن مردم نیست. مردم، گلایه دارند امّا «گلایه‌داشتن» به معنی «گسستن» نیست. مردم، همۀ خواسته‌های‌شان را در درون همین ساختار تعریف کرده‌اند و انتقادها و اعتراض‌های‌شان نیز «درون‌ساختاری» است، نه «ساختارشکنانه». پس هویّت انقلابی در گذشته جا نمانده است و اکنون ما، سرشار از اوست. این وضع اجتماعی بر «استقامتِ هویّتیِ جامعۀ ایران» دلالت دارد. ۲. به باور رهبر انقلاب، آمدن مردم به راهپیمایی بیست‌ودوّم بهمن، همراه با «تحلیل» بود و آن تحلیل، عبارت از این بود که مردم در «لجاجت» با دشمن که فضا را بر نیامدن مردم فراهم کرده بود و در انتظار مشاهدۀ این نیامدن بود، آمدند. دشمن بر روی نیامدن مردم، حساب باز کرده بود و نیامدن‌شان را پیشاپیش، معنا کرده بود. پس آمدن مردم، «معنای تشدیدشده» و «سخن دوچندان» داشت. ازاین‌رو با تعبیر «لجاجت» از آن یاد شده است. این معنای حاد و مضاعف می‌گوید مردم این‌چنین محاسبه کردند که نباید عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی دشمن باشیم و آنها حقّ ندارند برای ما تعیین تکلیف کنند. دشمن در پی این بود که مردم را از حضور و همراهی، منصرف و سرد کند، امّا در عمل، آنها را تهییج و مصمّم کرد. منطق درونیِ جامعۀ ایران در دورۀ پساانقلاب این است که در هر جا، انگشت اشارۀ دشمن به سمتی بچرخد و او امری را بطلبد، جامعۀ ایران را هرچه بیشتر برای مخالفت و لجاجت، تحریک خواهد کرد. ۳. دیگر این‌که رهبر انقلاب، «اتّحاد ملّی» را مایۀ قوی‌شدن دانستند و «منازعه» بر سرِ اختلاف سلیقه‌ها را ناصواب و «مباحثه» را معقول شمردند. اتّحاد به معنی «حذف سلیقه‌های مختلف» نیست و بر «یکسان‌سازی» دلالت ندارد، بلکه به این معنی است که باید تفاوت‌های برخاسته از تنوّع سلیقه‌ها را در مجرا و مدار «گفتگوی جمعی» و «هم‌اندیشی ملّی» افکند. اگر «منازعۀ ملّی»، شکاف‌ساز و مخرّب است، «مباحثۀ ملّی»، روشنگر و پیش‌برنده است و چه‌بسا تفاهم‌ساز نیز باشد. نه راه گفتگو، مسدود است و نه اختلاف‌نظر، جُرم است. مناظره، نیاز «همۀ فصل‌ها» است، نه یک مُسکن موقتیِ تنش‌سوز. باید مناظره و مباحثه را به «سنّت رایج» و «قاعدۀ برقرار» تبدیل کرد، نه این‌که فقط در هنگامۀ تلاطم‌ها و تکانه‌ها، باب آن را گشود. در عین حال، هنر نیز این است که با وجود تنوّع‌ اجتماعی، انسجام اجتماعی حفظ شود. البتّه این تنوّع، حداقل‌هایی نیز دارد و بی‌قاعده و بدون خطّ قرمز نیست. کسانی که بخواهند «شرع» و «قانون» را زیر پا بگذارند و در برابر انقلاب، شمشیر معارضه از نیام برآورند و به دنبالۀ داخلی دشمن تبدیل بشوند را نباید صاحبان یک «سلیقه» تصوّر کرد و آنها را به «رسمیّت» شناخت. در اینجا سخن از برتابیدن اختلاف سلیقه گفتن، به معنی رها کردن کسانی است که تبر در دست گرفته‌اند و به ریشه‌ها ضربه می‌زنند. اتّحاد، مدار و محور دارد که همان «هویّت اصیلِ تاریخی» ماست و تنوّع‌گرایی نیز تنها در درون همین چهارچوب، موجّه و معقول است، نه به طور مطلق و بی‌قاعده. در جامعۀ ایران از لحاظ تاریخی، بر روی مجموعه‌ای از «حداقل‌ها» و «حدنصاب‌ها»، توافق جمعی صورت گرفته و مردم، خودشان را بر اساس همین «معیارهای بدیهی‌شده»، تعریف و معنا می‌کنند. آنان که این «چهارچوب‌های هویّتی» را نمی‌پذیرند، نیروهای ساختارستیز هستند نه یک سلیقۀ اجتماعی. نه تنگ‌نظری صواب است نه گشاده‌دستی. نه باید همگان را دیگری دانست و نه باید دیگری را به سلیقه فروکاهید. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi