╰✰💛﷽💛✰╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥀 ⃣2⃣ *هر چه می خواهید سؤال کنید! * ✍🏼آری! تاریخ برای همیشه مات و مبهوت این سخن تو خواهد ماند. تو کیستی ای مولای من؟! افسوس که ما تو را به شمشیر می شناسیم، تو را خدایِ شمشیر معرفی کرده ایم! افسوس و هزار افسوس! تو دریای مهربانی و عطوفت هستی، اگر دست به شمشیر می بردی، برای این بود که بی عدالتی ها و ظلم ها و سیاهی ها را نابود کنی. دروغ می‌گویند کسانی که ادّعا می کنند مثل تو هستند، دروغ می‌گویند، چه کسی می تواند این گونه با قاتل خویش مهربان باشد؟⁶⁷ 𖣔𖣔𖣔 شب بیستم ماه رمضان فرا می رسد، حال علی"؏" لحظه به لحظه بدتر می شود، همه نگران او هستند. کم کم اثر زهری که بر روی شمشیر ابن ملجم بوده در بدن او نمایان می شود، هر دو پای او در اثر این زهر سرخ شده‌اند. او وقتی که به هوش می آید همان طور که در بستر است، نماز می‌خواند و ذکر خدا می‌گوید.⁶⁸ صبح که فرا می رسد، حُجر ابن عَدی با جمعی دیگر از یاران باوفای امام به عیادت او می‌آیند. آنها سلام می‌کنند و جواب می شنوند. علی"؏" نگاهی به آنها می کند و با صدای ضعیف می گوید: «از من سؤال کنید، قبل از آن که مرا از دست بدهید». همه با شنیدن این سخن به گریه می افتند، آنها هیچ سؤالی از تو نمی‌کنند، چرا که با چشم خود می بینند که تو، توان سخن گفتن نداری، اما تو پیام خود را به گوش همهٔ شیعیانت می رسانی: در همه جا و هر شرایطی به دنبال کسب آگاهی باشید. شیعه کسی است که سؤال می کند و می پرسد، شیعه از سؤال نمی ترسد. تو دوست داری که شیعیانت اهل سؤال و پرسش باشند. در این هنگام، امام رو به حُجْرِ بن عَدیّ می کند و می گوید: ــ ای حُجْربن عَدیّ! روزگاری فرا می رسد که از تو می خواهند از من بیزاری بجویی. در آن روز تو چه خواهی کرد؟ ــ مولای من! اگر مرا با شمشیر قطعه قطعه کنند یا در آتش سوزانند، هرگز دست از دوستی تو بر نمی دارم . ــ خدا به تو جزای خیر بدهد. گویا ضعف و تشنگی بر علی"؏" غلبه می کند، او رو به حسن"؏" می کند و از او می خواهد تا ظرف شیری برای او بیاورد. علی"؏" آن شیر را می آشامد و می گوید: این آخرین رزقِ من از این دنیا بود. بعد رو به حسن"؏" می کند: حسن جانم! آیا شیر برای ابن ملجم برده ای؟⁶⁹ 📝ادامــــہ دارد... ‌ ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/Sedrah ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─