اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل پیوسته - شهادت امام جواد علیه السلام دلم مثلِ کبوترهایِ مرقد می شود گاهی اسیرِ جلوه هایِ نابِ گنبد می شود گاهی اگرچه مَرهمِ غمهایِ سینه کربلا باشد دوایِ دردِ دل دیدارِ مشهد می شود گاهی میانِ پر زدن یا استراحت گوشه یِ ایوان خودم دیدم کبوتر را مُردّد می شود گاهی همیشه در پیِ روزی نمی آید گدایِ تو... به عشقِ رویِ معشوق از دری رَد می شود گاهی نقاره خانه امشب روضه خوانِ جانِ سلطان است صدایِ ناله ها در روضه مُمتد می شود گاهی برایِ تسلیت گفتن گدا امشب مجاور شد به عشقِ کاظمین و کربلا این بار زائر شد نمی دانم چرا امّا گدایت را پذیرفتی عنایت کردی و این خاکِ پایت را پذیرفتی اجازه داده ای تا من بخوانم روضه از قولت غریبِ طوس... آهِ آشنایت را پذیرفتی نفسهایم شده تنگ و دلم چون سنگ... محتاجم نیازِ سینه زن بر هر عطایت را پذیرفتی بگو حرفم شنیدی و اِجابت می کنی آقا بهانه هایِ واهیِ گدایت را پذیرفتی برایِ خواندن از دردانه یِ تو توبه خواهم کرد غلامِ خانه یِ اِبنُ الرّضایت را پذیرفتی میانِ خانه یِ خود بود و از غربت سخن می گفت جوادِ اِبنُ الرّضا تب کرده بود از بی کفن می گفت تنش داغ و عطش آمد سراغش همسرش خندید کنیزی کِل کشید و مَحرمش دور و برش خندید به جایِ یاری اش دستورِ رقص و کف زدن می داد جگر شد پاره لب خونین ولی بالا سرش خندید گمانم لحظه ای که پیکری از بام می افتاد به اوضاعِ عجیبِ روضه هایِ پیکرش خندید به یادِ حالِ ظالم گوشه یِ گودال افتادم به شاهِ بی سر و آهِ مدامِ خواهرش خندید یکی آمد به خیمه چنگ زد بر گوشِ دردانه صدا زد اَینَ عَمی... نیزه دارِ دلبرش خندید فدایِ باوفاییِ ربابه همسرِ ارباب قرارِ ما همین روضه به شرطِ ندبه در سرداب ۹۷/۵/۱۹📃 @sehreashk