اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مربّع-دوم محرم-ورود قافله به کربلا من از این خاک و از این هلهله ها می ترسم من از این قهقهه یِ حرمله ها می ترسم من از این وعده یِ مُلک و صِله ها می ترسم دارم از کرب و بلایت گِله ها می ترسم می زند شور دل خواهر تو... برگردیم دلبر من به سلامت سر تو... برگردیم سایه ای هست ولی سایه یِ نخلستان نیست مرد بسیار ولی مرد در این میدان نیست!!! کوفه در فکر پذیراییِ این مهمان نیست جان نخواهد به خدا خواهر اگر جانان نیست یا مدینه ببر این قافله یِ مضطر را یا بگو تیز کند لااَقل آن خنجر را دیگر از خنجر کُند و گلویت هیچ مگو دیگر از پنجه یِ گرگان و مویت هیچ مگو دیگر از نیزه و دندان و رویت هیچ مگو از عصایی که می آید به سویت هیچ مگو کار ما می رسد اینجا به کجا یا الله بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی یا اباعبدالله عَلم از دست علمدار زمین می افتد دختر تو سرِ بازار زمین می افتد از سرِ نیزه سرِ یار زمین می افتد سرِ شش ماهه یِ دربار زمین می افتد می کِشد آهْ رباب و می زند ناله حرم لگدی آمده و می شکند بال و پرم تا نفس می زنم از عشق تو دم خواهم زد وسط معرکه یِ شام عَلم خواهم زد آتش عشق تو را بر جگرم خواهم زد پایِ سر مثل رقیّه به سرم خواهم زد نفسم‌...کار و کسم...دلبر و دلدار منی علّت ندبه یِ من زمزمه یِ یار منی @sehreashk @sehreashk