اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل پیوسته میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها غزلی از وقار می‌گویم دارم از سفره‌دار می‌گویم سائلِ آستانتان شده‌ام وَ از این افتخار می‌گویم قرصِ نانی به این گدا دادی که سرِ هر گُذار می‌گویم در حرم می‌زنم قدم آرام از بدِ روزگار می‌گویم آیْ همسایه سایه‌یِ سرِ من گِره دارم به کار... می‌گویم حَرَمَت مرهمِ غمِ دلِ ماست خانه‌یِ مادریِ ما اینجاست درِ این خانه را زدم آری دیدنِ مادر آمدم آری تو نمی‌گویی از عیوبِ من ناخَلف بودم و بَدَم آری زائرِ قم شدم ببین بی‌بی باز دلتنگِ مشهدم آری اِشفِعی یاکریمه عندالله بی‌شفاعت... بلی... رَدَم آری اگر آلوده و گنهکارم با صد اُمّید آمدم آری تو طبیبم شوی شِفا قطعی‌ست دیدنِ مشهدالرّضا قطعی‌ست دخترِ هفتمین امامِ حرم خواهرِ شاهِ بامرامِ حرم آسمان هم در آستانِ شما کرده تعظیم بر قیامِ حرم تو سفارش کنی یقین دارم می‌شود سهمِ من سلامِ حرم می‌رسد نامه‌ات به شاهِ طوس می‌شود وقتِ وقفِ عامِ حرم خادمیِ قم و خراسان است لطف و مهرِ عَلَی‌الدَّوامِ حرم شبِ میلاد می‌شوم باران بده مزدِ غلام را سلطان می‌رسم با بهانه‌ای به بَها می‌رسد نامه‌ای به دستِ رضا با خودش گفت خادمی کرده در حرم او اگر چه محضِ ریا با گناهَش دلِ مرا آتش... زده امّا زده مُدام صدا خواهرِ من شفیعه‌اش شده است واجب است احترامِ خواهرها مُهر و امضا کنم براتش را نوشِ‌جانش سفر به کرب‌وبلا چون کریمه کَرَم کند وَالله می‌رسم در حرم به وصلِ ماه @sehreashk