اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل پیوسته شهادت حضرت معصومه سلام اللّه علیها دیده‌ام در روضه‌هایت اِضطرار و بی‌کسی زندگی‌ات بوده همراهِ غم و دلواپسی گیر اُفتادی در این صحرا گِره‌ها وا کُنی آخرِ روضه به فریادِ گداها می‌رسی مَحملت در بینِ مَحرم‌ها قدم برداشته بُرده‌ای دور از نگاهِ هیزِ هر خار وُ خَسی دردِ هجران دیده‌ای امّا ندیدی شعله‌ای می‌روی دنبالِ یار امّا نَه پایِ نیزه‌ای پیکرِ تو سوخت آیا تازیانه خورده‌ای؟ باغبانی و ندیدی غنچه‌یِ پژمرده‌ای دوری از دلبر برایت سخت بود امّا بگو کهنه‌پیراهن به جایِ یادگاری برده‌ای وقتِ تشییعِ تنَت گلها هجوم آورده‌اند عمّه‌جان حتماً به یادِ عمّه‌ات افسرده‌ای عمّه‌ات دنبالِ دلبر تا خودِ گودال رفت دست‌و‌پا می‌زد برادر مادری از حال رفت مادری از حال رفت و خواهری مضطر شده خیمه‌هایی سوخته گلبرگ‌ها پرپر شده پایِ سر پایِ برهنه پابه‌پایِ شامیان آنقَدَر شلّاق خورده بی‌رمق پیکر شده پهلوانِ قد‌کمانِ دشتِ روضه زینب است قدکمان در روضه‌هایِ غارتِ معجر شده زائرِ معصومه و ابرِ بهارِ زینبم از غمِ دوریِ دلدارِ حرم جان‌بَر‌لبم @sehreashk