اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل پیوسته اوّل محرّم حضرت مسلم ابن عقیل علیه‌السلام سردارم و دارم به‌سرم شور و خیالت لب‌تشنه‌ام و در عطشِ صبحِ وصالت بر راهِ تو خیره شدم و آه کشیدم اربابِ وفا آب مرا کرده خجالت این کوفه همان کوفه‌یِ شومی‌ست که تیغَش.... خورده به سرِ شیرِخدا روحِ عدالت در کوفه به فکرند همه نیزه بسازند آماده شده شهر بیاید به جِدالت هرکس به طریقی شده آماده‌یِ پیکار باشد همه‌یِ شهر به دنبالِ قتالت سردارم و سرگشته و حیرانِ حسینم رفتم به سرِ دار و پریشانِ حسینم بیچاره و آواره‌گیِ خواهرِ ارباب شرمنده‌یِ رویِ گلِ طفلانِ حسینم هر عهد که بستند شکستند شکستند جانم به لبم آمده عطشانِ حسینم می‌بارم اگر دیده‌ام این وِلوله‌ها را حیرانم اگر بی سر وُ سامانِ حسینم این آخرِ کاری به خدا فکرِ ربابم تیرِ سه‌پرِ حرمله و جانِ حسینم تیرِ سه‌پر و حرمله و حنجرِ اصغر شرمنده‌یِ هر ندبه‌یِ یارانِ حسینم @sehreashk @sehreashk110