رضوی جبهه۱:
🔻حماقتها و شکستها
🖊 مهدی جمشیدی
۱- وعده داده بودند که در این سه روز، چنینوچنان خواهند کرد و در مقابل جمهوری اسلامی خواهند شورید، اما هیچ غلطی نکردند. مردم، سرگرمِ زندگیِ روزمرّهشان بودند و خیابانها «آرام» و شهر در «امنوامان» بود. دیگر شکی نیست که این بهاصطلاح جنبششان، «شکست» خورده است. در خیابانهای شهر تهران پرسه زدم و حالوهوای مردم را مشاهده کردم؛ گویا هیچ اتّفاقی رخ نداده است. «زندگی»، در جریان است؛ البتّه نه «زندگیِ لجنی» که جریان اغتشاش در پیاش بود، بلکه همان «زندگیِ ایرانی و اسلامیِ خودمان».
۲- باید این «شکست» را دید و بر آن تمرکز کرد. ما نباید آن را از نظر دور بداریم و از آن غفلت کنیم. آنهمه اسباب و آدم و طرح و ... برای «جنگ ترکیبی» تدارک دیده بودند، اما نتیجه شد این. این شکست، «درسآموز» است برای آنها و «افتخارآفرین» است برای ما. بر دل سیاهشان حسرت ماند و اینک باید جرعهجرعه، «حرص» و «داغ» و «درد» بنوشند و مسیرِ تکراری و بیحاصلِ «خودانتقادی» را در پیش بگیرند و از خویش بپرسند که چه کردیم که چنین شد. احمقها، همچنان «نسخههای نخنمای چهلسال گذشته» را تکرار میکنند و توقع دارند که تیرشان بر هدف بنشیند.
۳- همراهان با اغتشاش را نیز نباید از یاد برد؛ چه نیروهای هنری و ورزشی و چه نیروهای سیاسی. «اصلاحطلبان» همچون همیشه، در کنار جریان اغتشاش بودند و از آنها دفاع کردند، بلکه بیش از این، باید گفت «مقدّمهها» و «زمینهها»ی این اغتشاش، حاصل «فضاسازیهای منفیِ اصلاحطلبان» بود. این جریان سرتاپا فساد و خائن، تا نظام جمهوری اسلامی را «استحاله» نکند و ما را به یکی از اقمار و جوامع پیرامونیِ «غربِ استعماری» تبدیل نکند، آرام نخواهد نشست. ذاتش، تباهی و انحراف است؛ چنانکه دیدیم محمّد خاتمی، بیانیهای صادر کرد و در آن بدون اینکه حتّی نامی از «اسلام» به میان آورد، از شعار مبتذلِ «زن، زندگی، آزادی» دفاع کرد. هرچه از آلودگیِ اندیشهگی که در درون داشت، بیرون ریخت و همین موجب خواهد شد که میان او و نظام، هرچه بیشتر و جدّیتر، «خطوط قرمزِ تجدیدنظرنشدنی» ترسیم شود.
۴- گروهی از «نیروهای خودی» نیز بودند - و البتّه هستند - که «تحلیلهای غیرخودی» داشتند و (شاید) گمان میکردند ما بهواقع، با یک «جنبش» روبرو هستیم و این جنبش، برآمده از «ناکارآمدیِ نظام» است. اینان در این مدّت، یا در فضای عمومی و رسانهای، «روزۀ سکوت» گرفتند و عافیتطلبانه و مصلحتاندیشانه، «جهاد خاموشی» را انتخاب کردند تا مبادا غبارِ «مبارزه» و «انقلابیگری» بر چهرهشان بنشیند، یا همچون جریان لیبرالیستیِ اصلاحات، زبان به «انتقاد از نظام» گشودند و «حکمرانی» و «سیاستهای کلّی» را به محکمه کشاندند. این جریان، همچنان نیز فعّال است و میخواهد از آنچه که در خیابانها رخ داد، «باجگیریِ سیاسی» کند و نظام را به «دگرگونساختنِ منطقِ حکمرانی»اش وادارند. در واقع، اینان با «نظریۀ نظامِ انقلابی»، سر سازگاری ندارند و میخواهند از نظام، «انقلابزدایی» کنند. تصوّر روایتزدهشان این است که چون جامعه از «ایدئولوژیِ انقلابی» عبور کرده و جذابیّتهای نخستین و دهۀ شصتیِ انقلاب اسلامی، رنگ باختهاند، باید برای اینکه در قدرت بمانیم و بدنۀ اجتماعیِ خویش را از دست ندهیم – و نه برای اینکه انقلاب، محفوظ بماند – «تجدیدنظرهای ایدئولوژیکِ» خویش را در لفافۀ فریبندۀ «بازاندیشی در حکمرانی»، صورتبندی کنیم و به خورد نظام بدهیم.
۵- من ادّعا نمیکنم که تودۀ مردم از وضع موجود، راضی هستند و هیچ گلایهای ندارند. معیشتِ مردم بهسختی میگذرد و تلاطمهای اقتصادی، آزارشان میدهد. امثال من نیز چون در زندگیِ خودمان، طعم این دشواری را میچشیم، نیازی به فهم و درکِ بیرونی و محقّقانۀ معیشت مردم نداریم. بااینحال، مسأله این است که اولاً مردم میدانند که بلایا و مصائب اقتصادی، بهجامانده از «دولت اعتدالگرای برجامزده» هستند و ما امروز باید چوب آن «گذشتۀ تهی از کار و اقدام و عمل» را بخوریم؛ ثانیاً مردم بر این باورند که باید علاج دشواریهای معیشتی را در «سایۀ نظام جمهوری اسلامی» دید و دریافت که هیچ گزینهای جز این نظام نمیتواند گرهگشا باشد؛ ثالثاً مردم میبینند «دولت انقلابی» در تبوتاب است و روز از شب نمیشناسد و در حال اصلاح وضعِ معیشت است؛ رابعاً مردم احساس کردهاند که بساط «تبعیض» و «فساد» و «ویژهخواری» در دولت برچیده شده و این دولت، آن «دولت اشرافی» نیست. مردم، «دلیلهای فراوان» برای «امیدواری» دارند و امروز نیز در انتظار هستند تا این امیدها در آیندۀ نزدیک، به بار بنشینند. تحلیل من از آینده، روشنی و گشودگی و پیشروندگی هرچه بیشتر است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi