بسم رب المهـ(عج)ـدی .... آموزش تجوید و روان خوانی قرآن ویژه بانوان همیشه دلم میخواست بتونم قرآن رو روون بخونم. اعلامیه رو که دیدم وقت رو تلف نکردم. نگاهی به آدرس انداختم. خیلی از محل کارم دور نبود. زمانش هم با کمی جابجایی برنامه ها مناسب بود. اعلامیه رو تو کیفم گذاشتم و راهی شدم. یه خونه نقلی کلنگی بود؛ از اون خونه هایی که آدم رو یاد خونه مادربزرگها میندازه. اومدم زنگ بزنم که در باز شد و چند تا خانم از خونه اومدن بیرون. یکی از خانمها که من رو پشت در دید گفت: " با خانم علوی کار دارید" ؟ منتظر جواب من نشد. با صدای بلند گفت: "خانم علوی مهمون دارید". یه خانم سالمند اومد دم در و با مهربونی گفت: "سلام بفرمایید". اعلامیه رو نشون دادم. با اصرار من رو به داخل خونه دعوت کرد. چادر سفیدش رو درآورد و کنارم نشست. ناخودآگاه دستهاش که گویا بر اثر سانحه ای از آرنج قطع شده بود توجهم رو جلب کرد. به سرعت نگاهم رو برگردوندم و از شرایط شرکت در کلاس پرسیدم. شرایط خاصی نداشت. قرار شد از سه شنبه رأس ساعت مقرر تو کلاس حاضر بشم. همینطور که به سمت خونه میرفتم صدای خانم علوی تو گوشم زنگ میزد که "برای خشنودی امام زمان علیه السلام با این شرایط جسمی و سنی این کاریه که ازم بر میاد". با خودم فکر کردم از من چکاری برای نشوندن لبخند رو لبهای نازنین آقا برمیاد؟؟؟ سه شنبه ای دیگر از راه می رسد ... قرار ما سه شنبه سیزدهم آذر ماه ۱۳۹۷ حوالی ساعت ۱۶ . قدری بخند قافیه ام را به هم بریز آقای من تبسم تو فرق میکند .... أللهم إجعلنا من خیر أعوانه و أنصاره ... @seshanbemahdavi