بسم رب المهـ(عج)ـدی .... مصطفایش نام‌ نهادند و براستی برگزیده بود ... از هرکجا ناله مظلومی بر میخواست، بالهای مهربانش پناهی بود برای ستمدیدگان ... از کربلای خوزستان و پاوه گرفته تا قلب سوخته بیروت و مرزهای پاره تن اسلام، فلسطین عزبز ... چمران را می گویم ... هم او که موقعیت شغلی استثنایی و زندگی در بهشت‌ موعودی را که غایت آرزوی بسیاری ست به بهای خدمت به مردم ستمدیده سرزمین اش رها کرد ... بزرگ مردی که علم و عمل را توأمان داشت و عرفان و مجاهدت را ... زاهد شب بود و شیرمرد روز در صحنه های پیکار ... جمع اضداد بود ... سرداری بزرگ‌ که گذر برگهای تاریخ را یارای آن‌ نیست که گرد فراموشی بر چهره تابناک اش بنشاند ... و چه عاشقانه مرگ‌ را در آغوش گرفت تا روزی که تو، موعود مهربانم، به همراه لشگری از دلیرمردان ظهور خواهی کرد، یاورت باشد و سردار سپاه ات ... سردار دلیرم ... با همان دستهای مهربانی که اشک از گونه ایتام‌ می ستردی، برای مان دعا کن ... دعا کن که ما نیز مالک اشتر باشیم برای علی مظلوم و غریب زمان مان ... دعا کن که قلب ها و اعمال مان یکی باشد، تا برایش یار باشیم نه بار .‌.. دعامان کن مصطفای خدا .‌.. سه شنبه ای دیگر فرا رسید ... قرار ما سه شنبه سی و یکم خرداد ماه ۱۴۰۱، . زمزمه لبان من این طلب است از خدا کاش شوم من عاقبت یک نفر از سپاهِ تو أللهم اجعلنا من خير أعوانه و أنصاره وَ اجْعَلْنا مِنَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ .... @seshanbemahdavi