بسم رب المهـ(عج)ـدی .... امشب آسمان ها غرق در ستاره های استجابتند و درهای هفت آسمان فراسوی زمینیان گشوده شده .... و زمین فرشتگان را میزبانی می کند. شب، شبی است شریف ... شبِ سر بر آستان حضرت دوست ساییدن ..‌ شبِ رقم خوردن مقدرات بشر ... و آینده بشریت یعنی تو ... یعنی نعمت حضورت ... یعنی دولت کریمه ات، همان بهشت موعودی که خدا به زمینیان وعده داده. می گویند یک ساعت تفکر برتر است از هفتاد سال عبادت ... و من ... به تقارن شق القمری که در سحر نوزدهم ماه خدا روی داد با شب های قدر می اندیشم ... مگر علی پدر امت نبود؟؟؟ مگر پیامبر شهر علمش نخواند.؟؟؟ مگر جبریل امین، در مدح رشادتهای او آواز "لا فَتی إلا عَلی لا سَیف إلا ذولفَقار" سر نداد؟؟؟ مگر اکمال دین و اتمام نعمت شرط قبول ولایت او برشمرده نشد؟؟؟ امت را چه شد که به شمشیر کین فرق آیینه تمام نمای خدا را شکافت؟؟؟ امشب ز شرم سر به زیر می افکنم .... دست های خالی ام را به آستان کبرایی پروردگار بلند می کنم ... الماس اشک از دیده می بارم و بر دامان آقایم امیرمومنان، دست توسل می زنم ... و از سویدای وجود از پروردگار مسئلت می نمایم ... هر آنچه بخل و حسد را از روح و جانم بزداید، تا هرکه را بر من برتری بخشید و برگزید. عزیز بدارم و بر او حسد نورزم ... تا مبادا روزی آتش بخل و حسادتم مرا روی در روی ولی بر حقش قرار دهد و بر او شمشیر برکشم. سه شنبه ای سراسر نور و رحمت فرا رسید .... قرار عاشقی مان این هفته به تاریخ چهاردهم فروردین ماه ۱۴۰۳، در آستانه شب بیست و سوم رمضان المبارک . خودت بخواه که دست از گناه بردارم که عهدهای منِ روسیاه محکم نیست اللّهم طَهِّر قُلوبُنا مِنَ النِّفاقِ وَ مِنَ الغلِّ وَ مِنَ الحِقدِ وَ الحَسَد ... @seshanbemahdavi