4⃣2⃣1⃣1⃣
#خاطرات_شهدا
💠طاقت رفتنش رو نداشتم
🌷عباس ۲ سال بود که وارد
#سپاه شده بود. مدتی به عنوان
#تیرانداز نمونه انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از خطرناک بودن کارش می شنید می گفت
#مادرجان غصه مرا نخور، من به عشق کسی می روم که اگر تیر بخورم می دانم
#خودش برای بردن من خواهد آمد.
🌷به من می گفت مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز
#روزه_قضا برای من بگیر. خمس مالش را پرداخت کرده بود. قبل از اعزام به
#سوریه خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن کاملا آماده شده بود.
🌷عباس سخنی از سوریه با من نزد و تنها گفت برای یک
#ماموریت ۴۵ روزه خواهد رفت. من طاقت دوری از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و
#رفتنش را نبینم.
🌷آن شب چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال
#خراب من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد او به من گفت
#مادر هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم
#شهید خواهم شد چون آن را از امام حسین(ع) خواسته ام.
🌷پس بعد از شهادت من گریه نکن و هر زمان که به یاد من افتادی و دلتنگ شدی به یاد
#علی_اکبر امام حسین(ع) گریه کن. می گفت کسانی که برای دفاع از حریم اهل بیت به سوریه می روند در حقیقت می روند تا
#دشمن به کشور ما نیاید چرا که هدف اصلی دشمنان
#ایران است از این رو ما با حضور در سوریه دشمن را در پشت مرزهای سوریه نگه داشته ایم تا
#امنیت در کشور ما همچنان ادامه یابد.
#شهید_عباس_آسمیه🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313