«قلب شهر» کو؟
کوچه کوچه در پیاش دویدهام
نیست؛
رفته است
بیخبر
از میان کوچههای شهر، کوچ کرده است
«قلب مهربان شهر»
با تبسم و سلام
در نهایت خضوع و احترام
خلوت مرا به سمت خود کشانده بود
آه پس کجاست
سیدی که با عبای خود، غبار شهر را تکانده بود؟
«قلب شهر» کو؟
خواب بودم و طنین یک ندای ناب
پرسش مرا جواب داد:
آی قلب مهربان! به سوی من بیا!
بیش از آستانهی تحملت تپیدهای
تو در امتحان عاشقی
سربلند گشتهای
من به مهربانی تو بیست میدهم
آی قلب مهربان بس است
من به تو
حکم «ایست!» میدهم
سید مهدی موسوی
#شاعر
#شعر
#اشعار