⚡️آفتاب دور سر این شخص می چرخد 🔻 آیة الله شیخ عبدالرضا کفایی خراسانی: 🔹مرحوم آخوند عصرها یک ساعت به اذان مغرب بعد از درس فقه خصوصیشان _ که برای برخی از شاگردان در منزل تدریس می کردند _ برای حوائج عموم مردم به بیرونی می آمدند، هر کس کاری داشت مسأله ای داشت آن ساعت مراجعه می کرد. مرحوم پدرم فرمود: من و اخوی ها بعد از درس فقه در حضور ایشان بودیم و جمعی از آقایان هم بودند. در این حال شیخ مهدی مازندرانی وارد شد. او از اخص خواص و شاگردان مرحوم آخوند و از اساتید خارج مرحوم آیة الله خویی بود که بعد از مرحوم آخوند محل نماز مرحوم آخوند به ایشان واگذار شد، منتهی زود درگذشت و به مرجعیت نرسید. 🔸 شیخ مهدی مازندرانی گفت: آقا! الان چیز عجیبی دیدم، حرم مطهر مشرف بودم، از صحن خارج می شدم که حضور شما برسم، یک سید پیرمرد ژنده پوشی نشسته بود، زنی آمد و به او گفت استخاره بگیر، او با تسبیح استخاره گرفت و گفت می خواهی بروی پیش یک حکیم [طبیب] استخاره ات بد آمده. پیرمرد با تسبیح نیت آن زن را گفت. 🔹مرحوم پدرم فرمودند: تا آن موقع ما هیچ ندیده بودیم که مرحوم آخوند به دیدن این جور افراد اظهار علاقه کند، ولی در این مورد فرمودند: این شخص را بیاورید. شیخ مهدی مازندرانی به اتفاق خادم مخصوص آخوند رفتند و آن پیرمرد ژنده پوش و مریض حال را خدمت آخوند آوردند، پیرمرد آمد و دست آخوند را بوسید و نشست. 🔸مرحوم آخوند فرمودند: چه بلدی؟ گفت هر چه نیت کنید می گویم، بر نیت ها احاطه دارم. مرحوم آخوند فرمودند: نیتی کردم، گفت: ذکری بخوان. مرحوم آخوند سوره حمد را تلاوت کردند بعد از تمام شدن سوره حمد، پیرمرد گفت: حالا درباره نیتتان سوال کنید جواب می دهم، مرحوم آخوند فرمودند: شخصی را نیت کردم، این شخص الان کجاست؟ حساب خیلی سریع و مختصری کرد و گفت: این شخص الان از مشهد خارج شد. این شخص در مشهد بود و همین لحظه خارج شد، تاریخ بگذارید و تلگراف کنید و سوال کنید. 🔹مرحوم آخوند ثانیاً پرسیدند: این شخص چه کاره است؟ تاجر، کاسب، زارع، لشکری، اداری یا روحانی است؟ چه کاره است؟ باز حساب مختصری کرد و گفت: آقا! این شخص ملاست، آفتاب دور سرش می چرخد. با همین تعبیر. مرحوم پدرم فرمودند: من و اخوی ها تصور ما این بود که مرحوم آخوند در دوران طلبگی در مشهد هم مباحثه ای داشتند حال که ۵۰ سال هست که در نجف هستند و از حالش بی خبرند به این کیفیت می خواهند از حال او مطلع شوند. 🔸مرحوم آخوند بار سوم سوال کردند که این شخص عمرش چقدر است؟ این بار حسابش خیلی طول کشید، یک مرتبه سر بلند کرد و گفت: سوال شما از شخص ولی عصر (عجل الله فرجه الشریف) است. مرحوم آخوند فرمودند: از کجا می گویی؟ گفت: چون عمر آن کسی که شما در نظر داشتید، من ابتدا حساب کردم، دیدم از هزار روز بیشتر شد، ثانیاً حساب کردم دیدم از هزار ماه هم بیشتر شد، ثالثا حساب کردم دیدم از هزار سال هم بیشتر شد و این منحصر در امام زمان هست. مرحوم آخوند فرمودند: درست تشخیص دادی، نیت من این بود که فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) در چه شرایطی است. 🔹بعد مرحوم پدرم فرمودند: در آن ایام مادر ما سخت بیمار بود و لذا مرحوم آخوند فرمودند: مجدد نیتی کردم، گفت: ذکری بخوانید. مرحوم پدرم فرمودند متوجه نشدم که آخوند چه ذکری فرمود. بعد از تمام شدن ذکر گفت: آقا سوال شما درباره زنی است که سرتا پای او را بیماری فراگرفته؛ سپس مطلبی در کاغذ نوشت و موقع خداحافظی به مرحوم آخوند داد. یک هفته بعد مادر ما فوت کرد. مرحوم آخوند فرمودند آن شخص نوشته بود که این زن یک هفته دیگر از دنیا می رود. 📆 ۲۳ اسفند ۱۴۰۲، منزل استاد رفیع پور تهرانی @seyyed_hossein_kashfi