📜عنوان: منِ امام حسین یا منِ شمر؟ 📖قسمت پنجم ما باید خودمان را در گودال و مقتلِ درونمان فرض کنیم. برای انجام چه کاری در گودال هستیم؟ مثل عبدالله بن الحسن علیهماالسلام برای یاری اباعبدالله علیه‌السلام در گودال رفتیم. و یا مثل شمر برای بریدن سر اباعبدالله‌علیه‌السلام؟ هر دو در گودال رفتند، اما این کجا و آن کجا... اگر خودمان را در کربلا و عاشورای درونمان فرض کردیم و امام حسینِ درونمان را پرورش دادیم و تبدیل شد به امام حسین بیرونی، به وصال ابدی خواهیم رسید و از این وصال لذت خواهیم برد، لذتی که هیچ‌کس حتی بهشتیان به آن نرسیدند... 📌وصال عاشقان: باید دید بعد از حسینی شدن، بعد از رسیدن به آنچه غایت خلقت است چه آثاری بر درون انسان مترتب می‌شود. از جمله آثارِ حسینی شدن، وصال است. و بهشت محل وصال عاشق و معشوق است. جایی که دوباره مخلوق، خالق را دیدار می‌کند و این کمال عاشقی است. وصال چیزی جز رسیدن به لقاءالله نیست. 📌نشاط عاشقانه: آنچه در روز عاشورا باعث شد امام حسین و یارانش بدون گلایه و حتی با شوق به استقبال شهادت بروند همین درک وصال برای رسیدن به لقاءالله است. امام زین‌العابدین عليه‌السلام فرمودند: لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليهما‌السلام؛ [در كربلا] چون كار بر حسين علیه‌السلام سخت شد، كَانَ الْحُسَيْنُ عليه‌السلام وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ؛ حسين عليه‌السلام و عده‌ای از ياران خاصّ او، رنگ چهره‌شان روشن می‌شد و بدن‌هایشان آرام می‌گرفت و دل‌هایشان تسكين می‌یافت. معلوم می‌شود علت این خوشحالی و خنده و نشاط چیزی جز وصال به لقاءالله نیست. شهید کاظم عاملو در فرازی از وصیت‌نامه خود از شوق‌وذوق وصال این‌جور می‌نویسد: پروردگارا مشتاقان لقايت را بنگر كه چگونه اميد به ديدار تو دارند و در راه حراست دينت، جانبازي و جان‌فشانی می‌كنند. جسم و جان بی‌مقدارم آن چنان ارزشی ندارد كه برای رضايت آن را فدا كنم. رسیدن عاشق به معشوق اثر حسینی شدن درون‌ها است. و این وصال بزرگ‌ترین پاداش کسانی است که در کربلایِ درونشان حسین را یاری نموده‌اند. در عملیات کربلای ۵، جبهه شلمچه، مأمور حمل مجروح بودیم. نیروها به سمت شهرک دوعیجی پیشروی می‌کردند. دو نفر مجروح را به سمت آمبولانس بردیم. آتش خمپاره‌های دشمن شدید بود. به پشت خاکریز رسیدیم. یکی از بچه‌های آرپی‌جی زن، شدیداً از ناحیه سر مجروح شده بود. قمقمه آب را در آوردیم و نزدیک دهانش بردیم. ولی او نخورد و اشاره کرد آب را به دیگران بدهیم. یک‌وقت دیدم او به من نگاه کرد و با اشاره دست از من خواست او را به‌طرف راست بچرخانم. خیال کردم سمت چپ و شانه چپ او مجروح شده و نمی‌تواند به آن طرف بچرخد. او را به‌طرف راست چرخاندم. لبخندی روی لب‌هایش نشست... نفس بلندی کشید و آهسته گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله!» و بعد تمام کرد. با خودمان بگوییم: ای امام حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش می‌کشیدی، می‌بوسیدی، وداع می‌کردی. آیا ممکن است هنگامی که من نیز به خاک و خون خود می‌غلتم؛ تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا به تو و به خدای تو سیراب کنی؟ آنچه بهشت است برای عاشق، رسیدن و وصال محبوب است، در واقع بهشتی، مایه آرامش و لذت عاشق است که محلی برای وصال معشوقش باشد وگرنه فرقی با جهنم ندارد. بهشت ارزانی خوبان عالم بهشت من تماشای حسین است کسی که هر روز، خود را در روزِ عاشورا می‌بیند و هرجا را زمینِ کربلا می‌پندارد، و در تلاش برای یاری حسینِ درون خود است چیزی لذت‌بخش‌تر از رسیدن به وصال اباعبدالله عليه‌السلام برایش وجود ندارد. 📝نگارنده: حسین ابراهیمی ✅ نشـراین پیام‌صـدقه‌جـاریه‌است. @sh_hosein