‍ ✳️ چرا به احمد بن موسی علیه السلام شاهچراغ می گویند؟ ✍️اینکه چرا به حضرت احمدبن موسی علیه السلام *شاهچراغ *گفته می شود سئوالی است که ممکن است در ذهن هر زائر آن حضرت ومخاطبین این رسانه متبادر کند. به منظور روشن شدن جواب این پرسش، نتیجه پژوهش و تحقیقات توسط اشخاص ذیربط را مورخین به شرح ذیل نوشته اند. قبل از هر چیز لازم است توضیح داده شود ، شهر با صفا و دیدنی شیراز افزون بر گردشگری وسیر وسیاحت؛ از وجه مذهبی به نحوی است که همه‌ساله جمع کثیری از زائران و مشتاقان بویژه شیعیان برای زیارت  احمد بن موسی یا شاهچراغ (ع)  به شیراز مسافرت می‌کنند. تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی که حدود بیش از 170 سال از تاریخ شهادت وخاکسپاری حضرت احمدبن موسی(ع)  آنهم  به شکل مخفیانه؛ کسی از مدفن آن حضرت  اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر پوشانده بود تَلِ گِلی بیش به نظر نمی‌رسید، سپس در اطراف محل خاکسپاری ایشان به مرور زمان  خانه‌های متعدد ساخته شد  و لاجرم اهالی شیراز در این منطقه سکونت کردند. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه‌ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می‌دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می‌درخشد و تا طلوع صبح روشن است تا اینکه چند شب جمعه مراقب می‌بود و روشنایی چراغ به همین کیفیَت ادامه داشت. با خود اندیشید شاید در این مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاءالله باشد، بهتر است تا امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه کنم. پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضد الدوله دیلمی رفت و شرح حال آنچه را دیده بود به عرض رسانید. امیر و حاضران از بیان وی در تعجب شدند.درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به فراخور  سلیقه خود چیزی بیان و مطرح کردند، اما امیر که ضمیر روشن و باطنی پاک و خالی از غرض داشت، فرمود: شخصا" به خانه پیرزن می‌روم تا از موضوع آگاه شوم. شاه به خانه ی پیرزن آمد و شب را در آنجا خوابید و به پیرزن فرمود: هر وقت چراغ روشن شد، مرا بیدار کن. چون ثلث آخر شب شد، پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری از همان مکان مشاهده کرد و از شدت شعفی که به او دست داد بر بالین امیر عضدالدوله آمد و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: «شاه! چراغ!». امیر از خواب پرید و بیدار شد و چشمش به همان سمتی که پیرزن چراغ را نشان می‌داد خیره شد و چون علنا" و آشکارا شخصا" چشمش به نور چراغ افتاد، در شگفتی عجیب بماند و چون رو به سمت چراغ بر بالای تّلَِ برآمد، اثری از چراغ ندید و چون به پایین می آمد باز نورِ چراغ با روشنایی زیادتری خودنمایی می‌کرد. نتیجه ان شد که امیر؛ شخصی را جهت کاووش بیشتر در آن منطقه مأمور کرد تا محل مدفن فرزندحضرت موسی بن جعفر (ع) پیدا شود و به دستور وی بر بالای آن بنایی ساخته شد که تا امروز زیارتگاه عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم است. البته ناگفته نماند روایت دیگری وجود دارد که مورخین نوشته اند: تا زمان سلطنت عضدالدوله دیلمی، که اهل ایمان مکرراً از حوالی محل شهادت مشاهده نور می نمودند و به اطلاع حاکم شهر می رساندند با این مضمون که  چراغی در بالای تلی از خاک می درخشد و تا طلوع صبح نورافشانی می کند ودر اینجا بود که عضدالدوله پــــــس از مشورت با علما و مشایـــخ زمان دستور داد محـــــل مذکور را بشکافند که پس از شکافتن به لوحی از سنگ یشــــم رنگ رسیدنــد که بر آن نوشته بود« السید امیر احمد بن موسی الکاظم». چون سنگ را برداشتند سردابی عمیق آشکار گشت. مشهور است که شیخ ابوعبدالله محمدبن خفیف معروف به شیخ اعظم که در تقوی و پرهیزگاری سرآمد عصر خود به شمار می رفت به سرداب مشرَف و وارد شد. جسد مطهر آنحضرت صحیح و سالم و بدون تغییر و تبدیل در حالی که نوری بس شگفت انگیز از آن ساطع می شد مشاهده کرد و انگشتری در دست راست حضرتش یافت که بر نگین آن منقوش شده بود« العزه لله احمد بن موسی». سپس عضدالدوله دستور داد تا بر مرقد متبرکش بنایی ساخته شود  که در طول قرنها، توسعه یافته و امروز در دل شهر شیراز به صورت محل زیارتی و  معنوی بویژه در بین اهالی ساکن در استان های مرکزی و جنوبی کشور خود نمایی می کند. بنابراین تابش نور در این محل باعث شد از آن پس احمدبن موسی (برادر گرانقدر حضرت رضا سلام الله علیه ) یکی از فقهای شیعه و از راویان حدیث  به  "شاهچراغ" در بین مؤمنان و ارادتمندانش مشهور و به این لقب خوانده شود. 🖌علی جعفری مزینانی 🆔 @sh_mazinan