و رسالت تو این است پیراهن رنگ و رو رفته‌ات را اتو کنی و در قراری عاشقانه کفش های وصله‌دارت را به اجتماعِ بی‌تاب موج‌ها ببری تهران دریا ندارد تهران دریا ندارد پس این خیلِ اتوبوس هفته به هفته آبِ کدام دریا را به مصلی می‌ریزد؟ مسجد جامع صفوفِ منظمِ موج است با دندان‌هایی از کف آن‌گونه که انبوهِ نمازگزار زوالِ ظهرِ جمعه گوش‌ماهی به خانه می‌برد چشم‌هاشان مروارید دل‌هاشان بصیرت لب‌هاشان ذکر تکبیرها صدای موج‌موج است آنک که با خشمی کف‌آلود در فتنه‌های بی‌بی‌سی به صخره‌ها می‌کوبد الّلهُمَّ لَبَّیك تکبیرها صدای حاجیان است و این پیراهن رنگ و رو رفته لباس احرام است خبرگزاری‌ها گفتند ابوذر در خطبه‌ی نخست به ویلای شمال اشاره کرد ما اما در خطبه دوم دور از چشم دوربین‌ها بر زمختِ شانه‌های مالک اشتر به تنهایی علی گریستیم قد قامت الصلات گفتند اِذا نُودِیَ لِلصَّلات خواندیم و در فرازِ ذَرُوا الْبیع دستفروش‌های دوره گرد دوش‌به‌دوشِ مامورانِ سدِ معبر به رکوع رفتند سال‌ها گذشت و در رکعت دوم برای تاجر سیب‌زمینی سوره منافقون خواندیم با انبارهایی انباشته با گوش‌هایی انباشته و تو در آن قنوت مستحبی به قرص فشار مادرت فکر کردی به آن نمازِ جمعه‌ی واجب فکر کردی پشت امام زمان آن گاه هردو به سجده رفتید هم تو هم جوراب‌های وصله‌دارت نماز جمعه تویی و انبوه نمازگزاران از تو جامانده‌اند ▫آرش پورعلیزاده ┅ @shabake_emamat ┅┄ به"شبکه امامت" بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/1148452867Cf769ea04cd