💡روشنگری ⭕️ آیا مردم ایران پیش از صفویه، همه سنّی مذهب بودند؟ 🔺این که مذهب چیست؟ جایگاه ولایت و در قرآن مجید، سنت (ص) و احادیث کدام است و ... ؟ یک مقوله است، و این که کدام ملت و جماعتی، در چه زمانی، چرا و چگونه به فرهنگ، دین، مذهب، ایسم یا جریانی روی آوردند، و سپس چرا بازگشتند و یا چرا هم چنان پایدار ماندند؟ یک مقوله‌ی دیگری است. به عنوان مثال می‌دانیم که اولین مذهب (حنفی)، توسط ابوحنیفة النعمان بن ثابت بن زوطا بن مرزبان (۸۰ - ۱۵۰ هجری قمری)، که او را «امام اعظم» می‌خوانند، نزدیک به ۱۵۰ سال پس از رحلت تأسیس شد؛ او خودش در فقه شاگرد "ابراهیم نخعی" بود و البته از محضر و علیهماالسلام نیز استفاده نمود؛ و مذهب نیز در زمان خلافت هارون و پس از وی بدل به مذهب رسمی خلفای ، در تمامی سرزمین‌های اسلامی (از جمله ایران) گردید. می‌پرسیم: ● مسلمانان، طی ۱۵۰ سال قبل از تأسیس مذهب حنفی، به کدام مذهب بوده‌اند؟! ● آیا خلقای و عباسی، با آن همه کفر، نفاق، فسق، فساد و جنایاتشان، اصلاً مسلمان بودند که "سنّی" باشند؟! ● مگر رأس ولایت و امامت (تشیع)، حضرت امیرالمؤمنین، (ع) نمی‌باشند که در دامان حضرت رسول اعظم (ص) رشد نموده و تربیت یافتند و اولین مرد مسلمان نبوده‌اند؟ پس چرا خلفای اموی و عباسی، "امام کُشی" را در صدر استراتژی‌ ها و عملکرد سیاسی و مذهبی خود قرار دادند؟! ● آیا ابوحنیفه و بنیانگذاران سه مذهب دیگر (شافعی، حنبلی و مالکی)، خودشان برای اهل بیت علیهم السلام، حرمت ویژه‌ای قائل نبودند؟! آن زمان که با ضد تبلیغ دستگاه حکومتی، را "رافضی" می‌خواندند، ابوعبدالله، محمد بن ادریس، که او را «امام شافع» می‌خوانند، در قصیده‌ ی بلندی سرود: «اگر حبّ علی و آل علی بودن است، من خود اول رافضی هستیم». ● پس اگر نگاه علما و فقهای بنیانگذار مذاهب ، به اهل بیت علیهم السلام چنین بوده است، نگاه و گرایش مردم چگونه بوده است؟! 🔺از همان ابتدا، حکومت‌های کافر و ظالم اموی و سپس عباسی بر تمامی سرزمین‌های اسلامی و از جمله حاکم گردید. حکومت‌های اموی و عباسی، در اعلام مذهب خود، نمی‌توانستند و نمی‌خواستند که ادعای ولایت، امامت و تشیع کنند، چرا که آن وقت باید حکومت را تسلیم معصوم علیه السلام می‌کردند، چنان که مأمون با حیله، ژست آن را گرفت و امام این حیله را خنثی نمود. بنابراین هیچ راهی نداشتند جز این که بگویند: ما مسلمان و اهل سنّت هستیم و به این بهانه، شیعه کُشی را از ترور امامان گرفته تا قتل عام پیروان، سرلوحه ی سیاست‌ ها و عملکردهای خود قرار دادند. اما مردم ایران، ضمن آن که دین و مذهب سنّی را به رسمیت شناخته بودند، با تحقیق و بصیرت عالمانه و حکیمانه، عشق، محبت و مودت خاصی به اسلام، قرآن مجید، مقام رسول اعظم و او علیهم السلام پیدا نمودند، که گاه علنی بود و گاه مخفی، اما واضح و مؤثر. ❗️ترور امامان، سرکوب شیعیان، به حبس انداختن عالمان و متفکران، قتل عام سادات و سایر پیروان اهل بیت علیهم السلام در اقصی نقاط ایران، در دوران‌ های طویل اموی و عباسی، همه دال بر توجه مردم به مکتب و مذهب اهل بیت علیهم السلام می‌باشد. اگر عشق، محبت و مودت وافر مردم به امامان و در آن برهه، به شخص شریف امامان موسی بن جعفر و علی بن موسی الرضا علیهما السلام و بالتبع فشار اذهان عمومی بر حکومت نبود، نه هارون لعنة الله، به امام موسی بن جعفر علیه السلام می‌گفت: «این حق شما چیست که ما بدهیم قضیه تمام شود» - و نه او را به زندان‌های کوتاه و بلند می‌انداخت و نه ترورش می‌کرد. اگر این عشق، محبت و مودت وافر نبود که مأمون لعنة الله، مجبور نمی‌شد حضرت (ع) را به ایران بیاورد و بگوید: «او ولیعهد من است»، تا مردم راضی و ساکت شوند؛ و از اجتماع مردم، در اقامه‌ ی فقط یک نماز عید فطر به امامت ایشان نمی‌ترسید و ترورشان نمی‌نمود! اگر گرایش فهیمانه و عاشقانه مردم ایران به اهل بیت علیهم السلام نبود که آن مصائب را بر بزرگانی چون حضرات معصومه، عبدالعظیم و سایر امامزادگان تحمیل نمی‌کردند. ❗️و کلام آخر آن که: بله مذهب تشیع، پس از در حکومت ایران رسمی شد، اما اگر کثرت این ملت، به تشیع و اهل بیت علیهم السلام، اعتقاد و گرایش نداشتند که صفویان نیز نمی‌توانستند به حکومت برسند. بالاخره ادعای تشیع، ولایت و امامت کردند که مردم از آنها حمایت کردند و آنها به قدرت رسیدند، و البته خودشان نیز اعتقاد داشتند و در برهه‌ های گوناگون، توسط حکومت و یا با رویکرد مثبت حکومت، خدماتی را نیز ارائه دادند. کانال بصیرت،پاسخ به شبهات و شایعات جهت عضویت @shabcheragh2 👈👈👈