فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه سحری دارد آن گیسوی روی شانه افتاده که سودای نوازش در سر هر شانه افتاده نسیمی مست پیچیده‌ست و من می‌سوزم از غیرت که گیسوی تو در دستان آن بیگانه افتاده امان از ناله‌ی عاشق؛ که جان شمع می‌سوزد از این آتش که‌ در بال و پر پروانه افتاده غرور سرکشم پیش تو زانو زد؛ مبارک باد! به دستت آخرین دیوار این ویرانه افتاده مرا با توبه کاری نیست؛ دلگیری چرا ساقی؟ ز بدمستی‌ست از دستم اگر پیمانه افتاده 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky