دریای شورانگیزِ چشمانت چه زیباست!
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست
در من طلوع آبی آن چشم روشن
یادآور صبح خیالانگیز دریاست
گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آنک چراغانی که در چشم تو برپاست
بیهوده میکوشی که راز عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم تو پیداست
ما هر دوان خاموشِ خاموشیم، اما
چشمان ما را در خموشی گفتگوهاست
دیروزمان را با غروری پوچ گشتیم
امروز هم زانسان، ولی آینده ما راست
دور از نوازشهای دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش، تنهاست
بگذار دستم راز دستت را بداند
بی هیچ پروایی، که دست عشق با ماست
#حسین_منزوی
۱۶اردیبهشتسالروزدرگذشتحسینمنزوی
گرامیباد🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky