صلی الله علیک یا رسول الله دل، غیرِ ماتم چاره‌ای دیگر ندارد عالم هوایی غیرِ غم در سر ندارد مرغ غزل افتاده از اندوه بر خاک مرغی که غمگین است و بال و پر ندارد خورشید، چشم از دیدن دنیا فروبست طاقت در این غم، عالمِ مُضطر ندارد دیگر بهشت خیر زخمی تازه در جان از دشنه‌ی تزویرِ اهلِ شر ندارد دیگر صراط المستقیم عشق‌بازی در سینه آه از خلقِ کج‌باور ندارد دیگر کسی بهر خوش آمدگویی او بر بام خانه ظرفِ خاکستر ندارد تا بشکند در هجمه‌ای دندان او را ناباوری سنگی به کف دیگر ندارد غم‌خانه‌ی درد است دنیا چون از این پس در کوچه‌هایش نورِ پیغمبر ندارد صبحی که بی او رفته در خواب است امشب ای کاش از بالین خود سر بر ندارد آغاز شد شرح غمی با رفتن او پایان پس از او غصه‌یِ کوثر ندارد با آتش دوزخ چه خواهد کرد یارب؟ هرکس که او را در صفِ محشر ندارد @shaeranehowzavi