زهر آرام اثر کن که غمش بسیار است چشمه ی اشک ز داغ غم او پر بار است دهر بی تاب شده مویه کنان می گرید در غم آل علی روح و تنش تبدار است جرم او چیست که او ساکن غربت باشد ظلم قابیل به هابیل پی تکرار است حسن است و به تنش رنگ غریبی دارد از چه از سوی ستم بر دل او آزار است از چه رو جای حسن در دل عسکر باشد دیدن ماه رخش بر همگان دشوار است دست لرزان شده و کاسه ز دستش افتاد تشنگی بر تن تبدار حسن آوار است اگر از آب ننوشید ولی داشت کفن کربلا سنگ به روی شه دین خروار است زهر نوشید ، نرفتند اسیری حرمش این حسین است که اهل و حرمش بازار است می رود سوی خدا غصه ی مهدی دارد چونکه از جور ستم مخفی از انظار است زهر چون کرد اثر گفت حسن وااماه می رود سوخته از هرم در و مسمار است @shaeranehowzavi