| سنگ | . چشمت پر است از هیجان فرود سنگ در سینه‌ام تلاطم ابر کبود سنگ در ابرها شبیه عقابان رها شدی گل می‌کنی به معرکه گاه صعود سنگ «با کاروان حله» چه حاجت مرا که هست گل‌دوزی قصیده‌ام از تاروپود سنگ پیش از تو و حماسه‌ات انگار در زمین فرقی نداشت یکسره بودونبود سنگ ای خیره در تهاجم بمب‌افکنان به شهر بر شعلة فلاخن و بر پنبه دود سنگ درغرش پرندة پولاد، گم نشد موسیقی بلند فراز و فرود سنگ در کوچه‌سار مسجداقصا‌ست سنگرت آنجا قیامت است تو را در قعود سنگ یک روز شهر غرق ابابیل می‌شود هنگامه می‌شود پس‌ازآن با جنود سنگ ابری به چشم ابرهه سجیل می‌شود می‌بینی از چکاچک سرخ عمود سنگ در دستت از حماسه‌ی آرش سروده است دل می‌دهی شبانه به گفت‌وشنود سنگ ویران شده است خانه‌ی دیگر، خبر رسید بنگر میان مرثیه، جشن ورود سنگ جا مانده از دو دست تو گل‌سنگ دیگری بنگر چه حسرتی‌ست به چشم حسود سنگ در آن خرابه، محو کدامین حماسه‌ای چشمت گشوده پنجره‌ای بر شهود سنگ گل‌سنگ‌ها به دست تو اعجاز کرده‌اند بشنو ز هر درخت، پیاپی سرود سنگ چشمت به مادران و کمرهای خم‌شده چشمت به رودخانه و بر رودرود سنگ از «شانه‌های زخمی پامیر» می‌رسد بر دست‌های حادثه‌خیزت درود سنگ باید شراب‌خانه‌ای آن‌سو درست کرد با گردش فلاخن و شرب‌الیهود سنگ از عوعو سگان مجاور هراس نیست گم می‌شوند یکسره گاه نمود سنگ از بمب شیمیایی دشمن چه غم تو را؟ ختم است این معامله آخر به‌سود سنگ بگذار زنگ قافیه، اینجا درنگ کن در بر بهار گم‌شده هرسو گشوده سنگ . @shaeranehowzavi