غریبی در این شهر بیگانه‌ام تو شمع و چراغی که پروانه‌ام به آب وضوخانه‌ات می‌خورم قسم، تا که مهمان این خانه‌ام اگر میهمانت شده سرزده غریبانه این خانه را در زده اگر بال واکرده بر گنبدت اگر سوی گلدسته‌ات پرزده نظر کرده و نیتی داشته حرم دیده و حسرتی داشته کسی مثل من در نگاه شما عجب قدری و قیمتی داشته اگر کوی بانوی من بود کو اگر روی او سوی من بود کو به گرمی به نرمی اگر دست او نوازشگر روی من بود کو زمان، درد بود و تنت را گرفت زمین عطر و پیراهنت را گرفت به هر ریسمانی خدا چنگ زد نخِ نازک دامنت را گرفت صفایی در این مروه دارد منا نیازی به این قبله‌ی آشنا به پایت می‌افتم که سجاده‌هاست به دست تو و .. ربنا آتنا! @shaeranehowzavi