ای خادم‌الرضا به رضا می‌سپارمت با چشمِ تر به موج دعا می‌سپارمت نمرود گرم هلهله و پایکوبی است در شعله‌های مِه، به خدا می‌سپارمت شب شد، به چشم‌های مِه‌آلوده رحم کن می‌بارم و به سیل بُکا می‌سپارمت بسته‌ست جاده، راه تو تاریک‌تر شده برپا بمان! به راهگشا می‌سپارمت اخبار می‌دوند و به بویَت نمی‌رسند دلواپسم، به خوف و رجا می‌سپارمت روی لبم حدیث کِسا پُر تردد است قرآن‌به‌سر، به آلِ عبا می‌سپارمت از شانه‌ی مشوش مِه سر بلند کن گم‌گشته‌ام! به راهنما می‌سپارمت دل‌ها پر است از ضربان حضور تو «ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت» ۳۰اردیبهشت ۱۴۰۳ @goharshadqom