بارالها جان به من دادی و من سر میدهم چشم و قلب و دل به من دادی ، من اکبر میدهم عشق و مِهر و عاطفه بخشیده ای من را عزیز در جواب این همه اَلطافت اصغر میدهم تکیه گاه و حامی ام بودی به هر وحشتکده در حمایت از کتابت من برادر میدهم در قِبالِ رحمتِ گسترده ات بر عبدِ خود سمبلِ عشق و وفا سردارِ لشکر میدهم پروراندی بنده ات را در دل شمس و قمر اَخترانی بهرِ دینت شبهِ مادر میدهم روحِ من را یارَبَ از نورِ ولایت ، داده ای این امانت را کنون با نورِ حیدر میدهم عزّت و غیرت به من دادی و اَصلابِ شرف از برای شکر آن ، دُردانه دختر میدهم ذات من را پاک کردی از دلِ آیات وحی دختری از سورهء زیبای کوثر میدهم یارب ای آنکه به من نیکی فروان کرده ای بهر قربانی برایت عون و جعفر میدهم از برای قدر دانی از همه احسان تو شهد شیرین عسل ، شهزاده دلبر میدهم در میان صحنه های امتحان بندگی نقشِ والایِ اسارت را به خواهر میدهم جان اگر شیرین و نوشین است اما محضرت آنچه از جان باشدم نزد تو ، بهتر میدهم بارالها عشقِ تو ، دل را به وجد آورده است در دلِ موجِ بلا ، سر را به خنجر میدهم @shaeranehowzavi