•
🔰
محصولات کارخانه جعل حدیث‼️
🔹روزهای اولی که به خلافت رسید، به مردم
وعده داد که میخوام در حکومت خودم طبق
سیره خلیفه دوم حکومت کنم. خودم و کادر
حکومتم زندگی سادهای خواهیم داشت، از
مالیات سنگین خبری نیست، طبق دستورات
قرآن عمل میکنیم و...
🔸مردم از این وعدهها کلی خوشحال شدن و
با خلیفه جدید، یزید بن عبدالملک بیعت کردن.
خلیفه جدید، تا چهل روز به وعدهاش عمل کرد.
🔹بعد از چهل روز، چندتا از سران حکومت که
کم کم داشت بهشون سخت میگذشت، چهل
تا راوی حدیث رو آوردن پیش یزید و اونها به
دروغ شهادت دادن که خلیفه مسلمین برای
اعمالش سوال و جواب نمیشه و هرکاری که
دلش خواست میتونه انجام بده!
🔸بعد از اون، یزید بن عبدالملک زد به اون در!
دوباره مالیاتها رو چند برابر کرد؛ فدک رو که
عمر بن عبدالعزیز به فرزندان حضرت زهرا پس
داده بود، دوباره غصب کرد و تمام عمرش
مشغول عیش و نوش و عیاشی شد!!
🔹یزید یه کنیز داشت به اسم حبابه که خیلی
دوستش داشت. یه روز حبابه بهش گفت اگه
تو بمیری کی قراره بعد تو امام مردم بشه؟ یزید
دست حبابه رو بوسید و گفت معلومه؛ تو!
🔸یه مدت گذشت و حبابه از دنیا رفت. کار
یزید، به خاطر معشوقهاش به جنون کشید.
خلیفه مسلمین (!!!) امور مردم و حکومت و
همه چیز رو رها کرد و بست نشست کنار
جنازه حبابه.
🔹به هیچ کس اجازه نمیداد حتی درمورد
دفنش حرفبزنه! اونقدر جنازه دختر بیچاره
رو برای خودش نگه داشت، تا این که جنازه
گندید و متعفن شد. بالاخره صدای اطرافیان
یزید در اومد و وادارش کردن که حبابه رو
دفن کنه.
🔸بعضیها میگن بعد دفن، دوباره دستور به
نبش قبر حبابه داد و جنازه دختر رو دوباره از
قبر خارج کرد. تا این که بعد از پونزده روز،
خودش هم از غم حبابه و زندگی با جسد
گندیده و مسمومِش از دنیا رفت!
______________
📚منابع:
_ بلاذری، أنسابالأشراف، ج ۸، ص ۲۴۴
_ مسعودی، التبیه و الاشراف، ص ۳۰۰؛ بلاذری، أنسابالأشراف، ج ۸، ص ۲۴۳
_ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۸، ص ۲۶۱؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۷، ص ۲۴
#روایت_من
💠
@shagerde_ostad