•
🔰
من دزد مال مردمم، نه دزد اعتقادشون!
چند وقتی بود کار و کاسبیشون کساد شده بود؛
یه کاروان پر و پیمون پیدا نمیشد تا با غارتش
یه رونقی بدن به جیبهاشون...
بعد از مدتی یه نفر سراسیمه اومد و گفت:
- فضیل! یه کاروان داره نزدیک میشه که اموال
خیلی خوب و گرون قیمتی هم همراهشونه!
چی دستور میدی؟
فضیل عیاض گفت: آماده حمله بشین.
کاروان رسید و همه رو غارت کردن؛ فضیل جلو
اومد و گفت تموم شد؟ گفتن تقریبا تمومه ولی
یه پیرزنی هست انگار یه چیز گرون قیمت تو
مشتش داره؛ هرکاری میکنیم اون رو بهمون
نمیده!
فضیل رفت جلو و به پیرزن گفت: نمیخوام
اون چیزی که تو دستت داری رو ازت بگیرم،
فقط میشه بدونم چیه که اینقدر محکم پیش
خودت نگهش داشتی؟
پیرزن گفت: آیت الکرسی
فضیل گفت: آیت الکرسی چرا؟
پیرزن گفت: برای این که فضیل عیاض به
کاروانمون حمله نکنه!
فضیل، انگار که یه سطل آب یخ ریخته باشن
روش، به بقیه راهزنها نگاه کرد و گفت:
هرچی برداشتین برگردونید به صاحباشون و
شرتون رو کم کنید!
همراهان فضیل با تعجب نگاهش کردن و گفتن
چرا؟؟! چی شده مگه؟؟ این همه زحمت کشیدیم
الان که همچی تو مشتمونه ولی کنیم بریم؟
فضیل گفت:
من دزد مال مردمم، نه دزد اعتقادشون؛
اگه الان کاروان رو غارت کنیم، این پیرزن نسبت
به آیت الکرسی بی اعتماد میشه!...
فضیل عیاض مدتی بعد، وقتی داشت از دیوار
یه خونه بالا میرفت، شنید یه نفر داره قرآن
میخونه:
- أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ؟....
هنوز وقتش نشده اونایی که به ظاهر ایمان
آوردن، به یاد خدا خاشع بشن و دست از
گردنکشی بردارن؟
فضیل، حس کرد این آیه فقط و فقط مختص
خودش نازل شده؛
همونجا توبه کرد و برگشت همه اموالی که
دزدیده بود رو برگردوند و حلالیت گرفت که
این هم خودش ماجرای جالبی داره :)🌱
#روایت_من
💠
@shagerde_ostad