آغاز طوفان هزاران ابر در داغت پر از بغضند و بارانند هنوز از این خبر چشمانمان بی‌تاب و حیرانند تنت را زخم‌ها چون لاله‌زاری غرق خون کردند نفهمیدند در خونت هزاران لاله پنهانند نگاهت عشق را از ذره‌ها تا آسمان می‌برد در آن راهی که عالم را به سوی نور می‌خوانند همیشه علم تو چون خار در چشمان دشمن بود بهارت را خزان کردند و در فکر زمستانند؟ شغادانِ پر از کینه تو را کشتند و سرمستند نمی‌دانند پای خون تو این قوم می‌مانند؟ جهان باید بداند راه تو همواره پابرجاست و دشمن را بگو این بغض‌ها آغاز طوفانند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab