5 ـ راه ربّاني شدن انسان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: «ما من مؤمن، ذكر أو أنثي، حرّ أو مملوك إلاّ ولله عليه حق واجب: أن يَتَعَلّم من القرآن ويتفقّه فيه. ثمّ قرء هذه الآيه: (ولكن كونوا ربانيّين بما كنتم تعلّمون الكتاب)[2] ؛ حق خداي سبحان بر همگان اين است كه قرآن را فقيهانه فرا گيرند؛ زيرا قرآن كريم انسانها را به ربّاني شدن فرا مي خواند و راه آن را نيز فراگيري قرآن مي داند. عالم ربّاني كسي است كه هم پيوندي مستحكم با ربّ العالمين داشته باشد و هم انسانها را به خوبي بپروراند و گفتار امامان معصوم (عليهم السلام): «فنحن العلماء وشيعتنا المتعلمون»[3] نيز براي تبيين مصداق كامل عالم رباني است، نه حصر آن در اهل بيت (عليهم السلام). البته كاملترين مصاديق عالم ربّاني امامان (عليهم السلام) هستند؛ اما راه ربّاني شدن براي شاگردان آنان نيز باز است. 6 ـ عامل صعود بهشتيان مردي از حضرت سجّاد (عليه السلام) سؤالاتي كرد و آن حضرت به آنها پاسخ داد. =========== [1]ـ بحار، ج 89، ص 17. [2]ـ جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 9 «سوره ي آل عمران، آيه ي79». [3]ـ اصول كافي، ج 1، ص 34. ++++++++++ *{تسنيم، جلد 1، صفحه 245} آن مرد به فكر طرح پرسش جديد افتاد، امام سجاد (عليه السلام) فرمودند: «مكتوب فى الإنجيل: لا تطلبوا علم ما لا تعلمون ولمّا عملتم بما علمتم فإن العالم إذا لم يعمل به لم يزده من الله إلاّ بعداً» ثم قال: «عليك بالقرآن فإنّ الله خلق الجنة بيده لِبنةً من ذهب ولِبنةً من فضّة وجعل ملاطها المسك وترابها الزعفران وحصاها اللؤلؤ وجعل درجاتها علي قدر آيات القرآن فمن قرء القرآن قال له اقرء وارق ومن دخل منهم الجنّة لم يكن أحد فى الجنّة أعلي درجةً منه ما خلا النبيين والصديقين»[1] ؛ در انجيل آمده است: تا به آموخته هاي پيشين خود عمل نكرده ايد، دانش جديد مطلبيد (زيرا معلوم مي شود علم را براي عمل نمي خواهيد و) علمي كه براي عمل نباشد عامل دوري از خداست. آنگاه فرمود: خداوند بهشت را با دست خود، خشتي از طلا و خشتي از نقره آفريد و ملات آن را مِشك و خاك آن را زغفران و ريگ آن را لؤلؤ قرار داد و درجات بهشت را به اندازه‌ي آيات قرآن قرار داد. پس كسي كه (در دنيا) قرآن خواند، خداوند به او مي فرمايد: بخوان و بالا برو و كسي كه از آنان (اهل قرآن) وارد بهشت شد، هيچ كس در درجه بهشت از او برتر نخواهد بود، مگر پيامبران و صدّيقان. حفص مي گويد: حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) به مردي فرمودند: «أتحبّ البقاء فى الدّنيا»؛ آيا بقاي در دنيا را دوست داري؟ آن شخص كه از تربيت شدگان مكتب امامت بود، عرض كرد: آري آن حضرت پرسيدند: چرا؟ عرض كرد: براي آن كه به قرائت سوره‌ي محبوب خود، (قل هو الله أحد) بپردازم[2] . امام كاظم (عليه السلام) پس از لحظه اي سكوت =========== [1]ـ جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 15. [2]ـ در يكي از جنگهاي صدر اسلام كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) از سوي رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) فرماندهي لشكر را بر عهده داشت، پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) پس از بازگشت لشكر، از برخي سپاهيان گزارش سفر خواست و پرسيد فرمانده‌ي لشكرِ خود را چگونه يافتيد؟ آنان از مداومت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر قرائت سوره‌ي توحيد در نمازها، نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) شكايت كردند. رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) از اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرسيدند: درباره‌ي اين گزارش چه مي گوييد؟ حضرت اميرالمؤمنين در پاسخ عرض كرد: من تلاوت قل هو الله أحد را دوست دارم (بحار، ج 89، ص 348). ++++++++++ *{تسنيم، جلد 1، صفحه 246} فرمودند: «يا حفص! من مات من أوليائنا وشيعتنا ولم يُحسن القرآن عُلّم فى قبره ليرفع الله به من درجته فإن درجات الجنة علي قدر آيات القرآن يقال له: اقرأ وارق. فيقرأ ثم يرقي»؛ اگر از شيعيان ما، كسي قرآن را به خوبي فرا نگرفته باشد (چون به حقيقت آن ايمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعليم داده مي شود تا خداي سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بيفزايد؛ زيرا درجات قرآن به اندازه‌ي آيات قرآن است. به قاري گفته مي شود: بخوان و بالا برو. او نيز مي خواند و بالا مي رود. در جهان برزخ زمينه اي براي تكامل عملي نيست، تا انسان با انجام كاري واجب يا مستحب به كمال برتر عملي برسد، ولي راه تكامل علمي باز است؛ نظير آنچه در رؤيا براي روح معلوم مي شود و براي آگاهي به آنْ حركت فراگيري از قبيل كوششهاي بدني در زمان بيداري راه ندارد و بسياري از علوم و معارف دين در آن جا براي انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آيات نوراني قرآن كريم است، براي ترفيع درجات شيعيان، ابتدا از تعليم قرآن بهره مند خواهند شد و سپس با فرمان «اقرأ وارق»، مي خوانند و در درجات بهشت صعود مي كنند.