2 ـ خودگرايي و خود فراموشي منافقان قرآن كريم گاهي از خودگرايي تبهكاران سخن مي گويد: (وطائفة قد أهمّتهم أنفسهم) و گاهي از «خودفراموشي» آنان: (ولا تكونوا كالذين نسوا الله فأنساهم أنفسهم سرّ اين دوگانگي در تعبير آن است كه انسان موجودي تك بُعدي نيست تا مانند حيوان فقط با شهوت و غضب يا مانند فرشته تنها با تسبيح وتقديس حياتش تداوم يابد، بلكه او هم داراي قواي طبيعي و حيواني وهم داراي قواي روحاني و الهي است كه از اولي به «نفس»[1] و از دومي به «عقل» تعبير مي شود و همواره در درون او بين دو جناح عقل و نفس درگيري است. عقل و نفس، دو مرتبه از مراتب حقيقت آدمي است. تبهكاران و منافقان كه «خودِ الهي» خويش را فراموش كرده اند، تنها به فكر «خودِ حيواني» خويش هستند و محصول مشئوم آن، درنده خويي آنان است. پس آنچه بر منافقان حاكم است شهوت و غضب است و عقل آنان اسير هواي نفس آنهاست: «وكم من عقلٍ أسيرٍ تحت هوي أمير» {تسنيم، جلد 2، صفحه 258}