🍃فکر میکردم ازدواج حواسش را از کارهایی که قبلا میکرد پرت کند، اما هیچکدامشان را ول نکرد. شده بود فرمانده بسیج پایگاه و همهجور برنامهاي راه میانداخت. بچهها را جمع میکرد توی مسجد و به تناسب سن برایشان برنامه ميگذاشت.
از آتشبازی چهارشنبهسوری و مولودیخوانی و اطعامِ عیدغدیر برای اولینبار تا برگزاری اردوهای خانوادگی و انواع مسابقات ورزشی. اينجور وقتها توی مسجد جای سوزن انداختن نبود.
🍃مسجد آنقدر برای بچهها جذاب شده بود که تا دیروقت آنجا میماندند و آخر شب برمیگشتند خانه. آنقدر که گاهی صدای خادم مسجد درمیآمد.
#روایت_مادر_شهید
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
📲جنات فکه
@shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹