اون زمانا مسجد کیپ تا کیپ پر میشد، انقدر پر که خیلیا توی حیاط وایمیسادن و قران به سر میگرفتن. یادمه یکی از بچه ها که توی آشپزخونه بود و سنش کم تر بود گفت حیف شدا امشب جوشن کبیر و قرآن رو از دست دادیم. آقا مجید یه پوزخند زد و حاج اصغر رو نگاه کرد. حاج اصغر گفت ببین درسته از دست دادیم ولی این همه آدمی که اومدن بعداز اینجا میخوان برن سحری بخورن و سحری رو ما قراره بدیم بهشون و مطمئن باش نفری یدونه قبول باشه بگن، خیلی بیشتر از اونی که فکرشو میکنی به نفعت میشه. مطمئن باش امام علی (ع) هوای گریه کُناشو داره، ولی هوای خادمای گریه کناشو یه جور دیگه داره... روایت آشنایان📝 🌷 نشر مجدد به بهانه شب های قدر🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹