📚
#دخترهاباباییاند
🖋به قلم بهزاددانشگر
#پارت_94
«دایی همسر »
خیلی ولایت پذیر بود تکیه کلامش این بود: امام سیدعلی خامنه ای و لاغیر. خانمش میگفت وقتی سخنرانی حضرت آقا از تلویزیون پخش می شد، گریه میکرد و به سخنرانی گوش میداد.
وقتی هم که فهمید آقابرای دفاع دستور داده اند سر از پا نمی شناخت که خودش را برساند سوریه.
دفعه اول با لشکر اعزام شد و بعد از آن هم با سپاه قدس مأموریت یک ساله گرفت.
به من گفت که بیا با هم برویم سپاه قدس .
من در قرارگاه حضرت زینب (سلام الله علیها) و مسئولیت داشتم و گفتم نمیتوانم.
آنجا در بحث های تاکتیک و عملیات که تخصص خودم بود با ارتش سوریه به صورت مستشاری کار میکردم؛ مشاوره های جنگی و عملیاتی و.... .
به جواد گفتم اینجا بهتر میتوانم کار کنم تو هم بیا اینجا اگر بیایی میشویم جانشین همدیگر دیگر پیچش دست خودمان است که چند روز سوریه باشیم و چند روز ایران هروقت من اینجا بودم تو برو مرخصی و هر وقت تو اینجا بودی من می روم.
گفت کارهایم را بکن تا بیایم کنار هم باشیم پیگیری که کردم گفتند باید مأموریت یک ساله اش تمام شود .
دفعهی چهارمی که میخواست برود سوریه، یک سال مأموریتش در سپاه قدس تمام میشد. گفت میروم و
می آیم پیش تو!
تنها کانال رسمی
#شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥
@shahid_javad_mohammadii