📚 🖋به قلم بهزاددانشگر « دایی همسر » ۲۷ روز بعد از شهادت، خبر دادند که پیکر جواد پیدا شده. آنجا داعش انواع مختلفی دارد و هرکدام واکنش های مختلفی دارند. این هایی که آن تپه را گرفته بودند، داعش محلی بودند. داعش محلی جنازه را نگه می داشت تا سر فرصت بتواند تبادل کند. وقتی تپه را میگیرند، پیکر سه تا شهید ایرانی آنجا بوده که دوتایشان را می پیچند لای پتو و اصلاً معلوم نیست چه بلایی سر آن یکی می آید. بعد با گوشی جواد به فرمانده قرارگاه زنگ میزنند و برای فردا بعد از ظهر قرار میگذارند تا پیکر ایرانی ها را با سران خودشان تبادل کنند. نمی دانم چه می شود که سر قرار نمی آیند. همان جا جنازه ها را خاک میکنند تا سر فرصت بتوانند تبادل کنند. بچه های قرارگاه هم سر فرصت عملیات میکنند و آنجا را طی پنج شش روز آزاد میکنند. یک اسیر میگیرند و اول ازش میپرسند جنازه ایرانی ها را چه کار کردید. اسیر هم جایی را که آن ها را دفن کرده بودند، نشان می دهد. بدن ها کامل بود؛ اما چه کاملی! جواد تیر خورده و دیگر نتواسته بود به عقب برگردد. تپه طوری نبوده که نفر بر از آن بالا بیاید. نفربر خودش را می چسباند به تپه تا نیروهای داعشی پیاده بشوند که همه فکر می کنند از روی پیکر جواد رد شده است. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii