📚 🖋به قلم بهزاددانشگر « دایی همسر » وقتی پیکر جواد را با هواپیما به فرودگاه آوردند، دختر و خانم جواد می خواستند جنازه را ببیند. ما اطلاع داشتیم و اجازه ندادیم. جریان را به حاج آقا مجتبی گفتیم. گفت صلاح نیست خانواده اش جنازه را ببینند. چند روزی طول کشید تا پیکر جواد را تشییع و تدفین کنیم. توی این چند روز، مراسم های مختلفی برگزار شد و پیکر را می بردیم و می آوردیم. یک سردخانه توی درچه درست کردیم که کارمان راحت تر باشد. چند بار هم خانمش خواست با پیکر تنها باشد. تابوت را بردیم خانه جواد. فقط خانمش بود و فاطمه. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii