📚 امام چون دریافت که عمرسعد قصد دارد حمله را آغاز کند، عباس بن علی را فرستاد که آن شب را از آنان مهلت بخواهد. عمرسعد پاسخی نگفت و ایستاد. "عمروبن حجاج زُبیدی" روی به آنان کرد و گفت: "سبحان الله! والله اگر اینان از ترکان و یا دیلمیان بودند و چنین می خواستند، بی تردید می پذیرفتیم. اکنون چگونه رواست که این مهلت را از خاندان محمد دریغ داریم؟" مشهور است که می گویند امام حسین (ع) به عباس بن علی فرموده است: "اگر می توانی، یك امشبی را از آنان مهلت بگیر... خدا می داند که من چقدر نماز را، و کثرت دعا و استغفار را دوست میدارم." مگر امام را به این یك شب چه نیازی است که اینچنین می گوید؟ کیست که این راز را بر ما بگشاید؟... اصحاب عشق را رنجی عظیم در پیش است. پای بر مسلخ عشق نهادن، گردن به تیغ جفا سپردن، با خون کویر تشنه را سیراب کردن و... دم بر نیاوردن! اگر ناشئه لیل نباشد، این رنج عظیم را چگونه تاب می توان آورد؟ یا ایها المزمل ـ قم الیل ...ـ انا سنلقی علیك قوال ثقیال. رسول نیز آن قول ثقیل برگرده قیام لیل نهاد. با این همه، بار روحی بر آن جلوه اعظم خدا نیز سنگین می نشست. سَبحِ طویل روز ناشئه لیل می خواهد، اگرنه، انسان را کجا آن طاقت است که این رنج عظیم را تحمل کند؟ اما چرا شب؟ و مگر در شب چه سرُّی نهفته است که در روز نیست و خراباتیان چگونه بر این راز آگاهی یافته اند؟ شب سراپرده راز و حرم سرُّ عرفاست و رمز آن را بر لوح آسمانِ شب نگاشته اند ـ اگر بتوانی خواند. جلوه ملكوتی ایمان نوراست و با این چشم که چشم اهل آسمان است، زمین آسمان دیگری است که به مصابیح وجود مؤمنین زینت یافته است. شب عرصه تجالی روح عارف است، اگر چه روزها را مُظهِر غیر است و خود مخفی است، و دراین صفت، عارف اختران را ماند. امام، نزدیك غروف آفتاب، اصحاب خویش را گرد آورد تا با آنان سخن بگوید. حضرت علی بن الحسین، با آن همه که بیمار بوده است، خود را به نزدیكی جمع یاران کشاند تا سخنان امام را بشنود: "اما بعد... به راستی من نه اصحابی را بهتر و وفادارتر ازاصحاب خویش می شناسم و نه خانواده ای را که بیش از خانواده ام بر بِرُّ و نیكوکاری و حفظ پیوند خانوادگی استوار باشند. خداوند شما را از جانب من بهترین جزای خیر عنایت فرماید. آگاه باشید که من پیمان خویش را از ذمه شما برداشتم و اذن دادم که بروید و از این پس مرا بر گرده شما حقی نیست. اینك این شب است که سر می رسد و شما را در حجاب خویش فرو می پوشد؛ شب را شتر رهوار خویش بگیرید و پراکنده شوید که این جماعت مرا می جویند و اگر بر من دست یابند، به غیر من نپردازند." 📗 🖊 📄 @shahid_sajad_zebarjady