💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۲۲ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 (س) (س) ✍...بعد از عقد اخوتمان واینکه سعی کنیم به شهید حاج احمد کاظمی نزدیک شویم،افتادیم دنبال سرنخ. 💦سرنخی که مارا به حاج_احمد وصل کند.سرنخی که حاج احمد را به وصل کرد. اولین سرنخ افتاد دستمان؛ و اردات به (س) همین شد.یکی از پل های ارتباطی ما و ،بعد از مدتی، محسن یکی از آرزوهایش را بر ملا کرد:دوست دارم قیافه ام شبیه حاج_احمد بشه! 💦 کردیم .این را ببین، آن کتاب را بخوان که حاج_احمد چه می گشته. در قدم اول به هم قول دادیم از این به بعد، ریش وسبیلمان را نزنیم؛مثل حاج_احمد شلوار پارچه ای بپوشیم، پیراهن را هم بیندازیم روی شلوار. اولش هم سخت بود هم کمی تابلو .به کل تیپمان عوض شده بود! 💦محسن گوشزد کرد که در هم باید پا پیش بگذاریم.در کتاب ها خواندیم حاج_احمد زیاد می رفته (س) وبرای خواندن (س) و مداومت داشته. 💦می رفتیم سرخاک حاجی و محسن برنامه می ریخت که امروز چه بخوانیم حتی یک سال شب را کنار حاجی کردیم. 🍀راوی:محسن همتی ها،دوست شهید 📚 فصل ۲ ص ۱۲۳ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊