📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۶۵) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ حجت‌الاسلام حسن‌آبادی- مبلغ ديني زمانی که خبر شهادت عباس دانشگر در فضای شهر سمنان پیچید من در مشهد مقدس بودم در همان ایام پدربزرگ خانمم درگذشت و من مجبور شدم از نیت دهه‌ای که در مشهد داشتم صرف نظر کنم و به سمنان بیایم. توفیقی شد که در روز تشییع پیکر شهيد عباس از معراج شهدای سمنان تا امامزاده علی اشرف(ع) همراه تشييع كنندگان باشم. از حضور چشمگير مردم شهيدپرور و همکاران شهید از دانشگاه امام حسین(علیه‌السلام) در آن مراسم با شکوه، خیلی متاثر شدم. در امامزاده علی اشرف(ع) عکس بزرگی روی دیوار نصب بود به عباس گفتم دوست دارم در شب اول مجلس شما، منبر بروم. ببینم چه کار می‌کنی. البته من از قبل عباس را می‌شناختم و سال ها پا منبری‌ام بود. من برای منبر رفتن اصرار نمی‌کنم ولی آن روز از ته دل از عباس خواستم سخنران مجلس باشم. موقع ظهر بود که از سپاه استان سمنان، برادر کاشفی به من زنگ زد گفت امشب منبر شهید عباس می‌روی؟ بدون معطلي گفتم مي‌روم. دوباره براي اطمينان پرسيد مي‌آیي؟ گفتم بله، می‌آیم. چون از قبل وقتي برای منبر من را دعوت می‌کرد، می‌گفتم یک فرصتی بده تا فکر کنم. آن روز چون سریع قبول کردم تعجب کرد. بعد از پايان تماس وقتي گوشی همراهم را زمین گذاشتم فهمیدم روح بزرگ شهید اشرافیت دارد و من را پذیرفته که در مجلس سهم کوچکی داشته باشم. 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar